شکوفایی شخصیت و روشهای آن
کتاب شکوفایی شخصیت وروشهای آن اثرسیدمجتبی حسینی،راهکارهای مفیدی جهت تربیت خودتان ودیگران به شماارائه میکند.این کتاب تلاشی کوچک برای کاری بزرگ است. تلاش برای اینکه چگونه تربیت کنیم و مهمتر از آن چگونه تربیت شویم. مطالب این کتاب به صورت خلاصه و آسان نوشته شده و از بسنده کردن به دستورات اخلاقی پرهیز کرده و نگاهی ریشهای، سیستماتیک و شبه مدون به مسائل دارد تا مخاطب بتواند به بهترین نحو و به درستی امور رفتاری و اخلاقی را تحلیل و ارزیابی کند.
این اثرسبکی کاربردی دارد، سبکی که بتواند موفقیت مخاطب را در تربیت خود و دیگران بیشتر کند،درنهایت از اصطلاحات مختلفی مانند تعلیم (یاد دادن)، تربیت، تأدیب و…پرهیزکرده واصطلاحات تعریف شدهتر و درستتربه کاررفته و از تداخل استعمال کلمات، از ترادف بیهوده کلمات دوری کرده است. در این اثر، کلمههای«مربی» و«سوژه»، بسیارمورد استفاده قرار گرفته، منظور از مربی هر فردی است که درکارتربیت است؛ خواه تربیت دیگری،خواه تربیت خود.منظور ازسوژه،کسی است که قراراست تربیت شود.(خود یا دیگری). مخاطب نباید نگاهی گذرا وسطحی به کتاب داشته باشد بلکه از مخاطب فهیم، دقیق و هشیار انتظار میرود با تدبر، همراه با تفکر و تعقل و تحلیل این اثر صوتی را بشنود.
کلمه تربیت برای عموم کلمهای آشناست ودرگفتوگوها،سخنرانیها ونوشتارها ازآن بسیاراستفاده میشود.اما درمواقعی درجای درست خودش به کار گرفته نمیشود. بلکه بامنظورهای مختلف گفته و شنیده میشود یا از واژههای دیگری معنی تربیت منظور میگردد. در این اثر که بنای آن به اختصار است، بنا نیست انواع استعمالات این واژه را بیان و بررسی کرد و درستی یا نادرستی، کژی و کاستی آنها مورد انتقاد قرار گیرد. هدف از این واژه در این اثر این است که مخاطب بتواند تا انتهای کتاب، منظور واحدی را از این لغت در ذهنش تصور کند.
درقسمتی از کتاب شکوفایی شخصیت وروشهای آن میخوانیم: منظور از تربیت: شکوفایی(یا نمو و نمود) استعدادهای درونی سوژه در جهت مدلی است که برای او درنظرگرفته شده است. دربین اندیشمندان ودستاندرکاران تربیت، یکی از تعاریف رایج، تعریف فوق بوده و با اندکی تسامح میتوان برخی دیگر ازتعاریف را به این نزدیک دانست.به عنوان مثال تعریف زیر را با تعریف فوق تقریب کنید: «تربیت، عبارت از کار بیپایانی است که مقصود ازآن سازگارساختن بشر است ازحیث جسم و عقل، با قوه ازلیهای که آثار آن را درمحیط علمی واحساساتی وارادی خویش مشاهده میکنیم.»همانطور که درتعریف ملاحظه میکنید، تربیت ازسنخ صنعت به معنی متداول نیست. رشد و تحولی که قرار است با تربیت در سوژه حاصل شودیک تغییر مکانیکی، روبنایی وبدون سنخیت با سایر عناصر سیستم سوژه نیست. همچنین بایستی بین تربیت با تعریف فوق با تادیب با تعریف زیر، تفاوت گذاشت. دراین نوشته «تادیب»، یعنی واداشتن و سازگار کردن نمودهای رفتاری سوژه با آداب وعادات خاص،که این آداب ممکن است آداب وعادات یک جامعه، یک گروه مشخص، یک صنف،یا صفتهایی ویژه ومورد نظر باشد.بنابراین تعاریف،چه بسیار کسانی که مودبند اما تربیت نشدهاند، آداب و عادت را در یک جامعه خوب رعایت میکنند اما التزامی درونی ندارند.درپایان این گفتاراین تذکرلازم است که با توجه به حوزه تربیتی و مدل تربیتیای که برای سوژه درنظرگرفته شده، ممکن است منظور از تربیت کمی تغییر یابد یا چنین به نظر آید. پس در یک نگرش منظم و سیستماتیک، بایستی تعریف تربیت وروشهای تربیت رادررابطه با مدل با مدل تربیتی در نظر گرفت.
کلمه تربیت برای عموم کلمهای آشناست ودرگفتوگوها،سخنرانیها ونوشتارها ازآن بسیاراستفاده میشود.اما درمواقعی درجای درست خودش به کار گرفته نمیشود. بلکه بامنظورهای مختلف گفته و شنیده میشود یا از واژههای دیگری معنی تربیت منظور میگردد. در این اثر که بنای آن به اختصار است، بنا نیست انواع استعمالات این واژه را بیان و بررسی کرد و درستی یا نادرستی، کژی و کاستی آنها مورد انتقاد قرار گیرد. هدف از این واژه در این اثر این است که مخاطب بتواند تا انتهای کتاب، منظور واحدی را از این لغت در ذهنش تصور کند.
درقسمتی از کتاب شکوفایی شخصیت وروشهای آن میخوانیم: منظور از تربیت: شکوفایی(یا نمو و نمود) استعدادهای درونی سوژه در جهت مدلی است که برای او درنظرگرفته شده است. دربین اندیشمندان ودستاندرکاران تربیت، یکی از تعاریف رایج، تعریف فوق بوده و با اندکی تسامح میتوان برخی دیگر ازتعاریف را به این نزدیک دانست.به عنوان مثال تعریف زیر را با تعریف فوق تقریب کنید: «تربیت، عبارت از کار بیپایانی است که مقصود ازآن سازگارساختن بشر است ازحیث جسم و عقل، با قوه ازلیهای که آثار آن را درمحیط علمی واحساساتی وارادی خویش مشاهده میکنیم.»همانطور که درتعریف ملاحظه میکنید، تربیت ازسنخ صنعت به معنی متداول نیست. رشد و تحولی که قرار است با تربیت در سوژه حاصل شودیک تغییر مکانیکی، روبنایی وبدون سنخیت با سایر عناصر سیستم سوژه نیست. همچنین بایستی بین تربیت با تعریف فوق با تادیب با تعریف زیر، تفاوت گذاشت. دراین نوشته «تادیب»، یعنی واداشتن و سازگار کردن نمودهای رفتاری سوژه با آداب وعادات خاص،که این آداب ممکن است آداب وعادات یک جامعه، یک گروه مشخص، یک صنف،یا صفتهایی ویژه ومورد نظر باشد.بنابراین تعاریف،چه بسیار کسانی که مودبند اما تربیت نشدهاند، آداب و عادت را در یک جامعه خوب رعایت میکنند اما التزامی درونی ندارند.درپایان این گفتاراین تذکرلازم است که با توجه به حوزه تربیتی و مدل تربیتیای که برای سوژه درنظرگرفته شده، ممکن است منظور از تربیت کمی تغییر یابد یا چنین به نظر آید. پس در یک نگرش منظم و سیستماتیک، بایستی تعریف تربیت وروشهای تربیت رادررابطه با مدل با مدل تربیتی در نظر گرفت.
امیر علوی - چاردیواری