نسخه Pdf

مراقبه و تربیت نفس

مراقبه و تربیت نفس

جهاد یعنی درگیری، حتی در تعبیر معنوی آن که جهاد با نفس است. انسان با موانع و مشکلات روبه‌رو می‌شود. آیا انسان باید همیشه اسیر و زبون موانع باشد؟ نه، همین‌طور که انسان نباید اسیر و زبون محیط خود باشد، اسیر و زبون موانع نیز نباید باشد: ای انسان! تو برای این آفریده شده‌ای که به دست خود موانع را از سر راه خویش برداری.

 وقتی ملائکه عده‌ای را قبض روح می‌کنند، می‌بینند پرونده آنها بسیار تاریک و سیاه و پلید است. می‌پرسند: چرا این‏طور است؟! جواب می‌دهند: ما عده‌ای مردم بیچاره بودیم، در محیطی زندگی می‌کردیم که دست‌مان به جایی نمی‌رسید، جبر محیط اجازه نمی‌داد و از این مهملات می‌‏بافند. ملائکه می‌گویند: اینها برای انسان عذر نیست. اینها عذر یک درخت است. درخت است که نمی‌تواند از جای خود حرکت کند، حتی حیوانات چنین اسارتی را ندارند. ما در میان حیوانات، مهاجر زیاد داریم:
کبوترهای مهاجر، غیرکبوترهای مهاجر، پرستوها و خیلی از حیوانات دیگر.
ماهی‌های دریا مهاجرت می‌کنند، مهاجرت تابستانی و زمستانی دارند. پرستوها در تابستان که هوا گرم می‌شود، به مناطق سرد می‌روند و یک مهاجرت چندصد فرسخی می‌کنند و بالعکس. بسیاری از ماهی‌ها در فصل‌های مختلف از یک قسمت دریا به قسمت دیگر دریا مهاجرت می‌کنند و باز می‌گردند. یا در میان حشرات، ملخ‌ها یکدفعه مهاجرت می‌کنند، به طوری که منطقه‏ای را سیاه می‌کنند. حیوان خود را به خاک و گل و سنگ نمی‌‏بندد. در چنین صورتی، انسان چنین عذری برای خود می‌آورد که وقتی از او می‌پرسند: فیمَ کنْتُمْ‏ چرا این‌قدر کثیفی، چرا این‌قدر پلید و آلوده هستی؟ جواب می‌دهد: محیط ما فاسد بود! می‌گویند: این مهملات چیست؟! آیا نمی‌شد از این محیط بروید دو قدم آن طرف‌تر، محیط بهتر؟ (قالوا الَمْ تَکنْ ارْضُ ا... واسِعَهً فَتُهاجِروا فیها). وَ مَنْ یهاجِرْ فی سَبیلِ‌ا... یجِدْ فِی الْارْضِ مُراغَماً کثیراً وَ سَعَه هر کسی که درراه خدا مهاجرت کند، به سرزمینی می‌رسد که آنجا سرزمین مراغمه است یعنی در آنجا با دشمن درگیر می‌شود؛ اگر یکدفعه دشمن بینی‏ات را به خاک مالید، یکدفعه هم تو بینی دشمن را به خاک بمال. بعضی عادت کرده‌اند که وقتی راجع به مسائل اخلاقی به آنها تذکر داده می‌شود، می‌گویند: نمی‌شود. دروغ نگو! نمی‌شود. مگر می‌شود آدم دروغ نگوید؟! بالاخره انسان مجبور می‌شود دروغ‏ بگوید! 
در جلسه‌‏ای گفتم: جبر است، نمی‌توانم!می‌گوییم: آقا در نمازحضورذهن داشته باش.می‌گوید:نمی‌شود! اگر نمی‌شد، نمی‌گفتند داشته باش.
مراقبه نداری؛ اگر مراقبه کنی می‌توانی در نماز حضور قلب داشته باشی. مراقبه کن، خیال تو نیز در اختیارت قرار می‌گیرد، یعنی خاطره ذهنی بدون اجازه تو به ذهنت نمی‌آید تا چه رسد به قسمت‌های دیگر.
چرا انسان باید مسخّر باشد؟ خدا انسان را مسخّر هیچ موجودی قرار نداده است؛ آنچنان آزادی و حریتی به انسان داده که اگر بخواهد، می‌تواند خود را از همه چیز آزاد کند و بر همه چیز مسلط باشد، ولی درگیری می‌خواهد. انسان با خود نیز باید درگیری داشته باشد؛ با هوای نفس خود، با لذت‌پرستی و راحت‌طلبی خود درگیری داشته باشد. مسلما اگر درگیری نداشته باشد، محکوم است. امر دایر است میان یکی از این دو: یا درگیری با نفس اماره و برده کردن و در اطاعت خود در آوردن آن، یا درگیرنشدن و اسیر و زبون آن گردیدن. خاصیت نفس اماره این است که اگر تو او را وادار و مطیع خود نکنی، او تو را مشغول و مطیع خود خواهد ساخت.

برگرفته از کتاب آزادی معنوی
 استاد شهید مرتضی مطهری