درخواست طلاق بهدلیل بالارفتن سن
زن میانسال که دیگر نمیخواست با شوهرش زندگی کند، وقتی به دادگاه خانواده رفت، بالارفتن سنش و غرزدنهای شوهرش را علت این درخواست اعلام کرد و گفت دیگر حوصله زندگی در کنار شوهرش را ندارد.
او وقتی در مقابل قاضی دادگاه قرار گرفت، درباره علت درخواست خود گفت: 40 سال در کنار شوهرم زندگی کردم. با هر سختی، پستی، بلندی، بیپولی و نداری ساختم. خودم به تنهایی فرزندانم را بزرگ کردم. شوهرم به من کمک نمیکرد. فقط توقع داشت بچهداری کنم و غذا بپزم. کافی بود یکبار غذا آماده نباشد، کلی غر میزد. سالها با این اخلاق و رفتارش کنار آمدم و حرفی نزدم. به خاطر بچههایم سوختم و ساختم، چون اگر اعتراض هم میکردم اوضاع بدتر میشد. برای همین 40 سال صبوری کردم. حالا سنم بالا رفته و دیگر توان و حوصله قدیم را ندارم. شوهرم هم رفتارش بدتر شده. برای همین نمیخواهم مثل سالهای گذشته او را تحمل کنم. حوصله زندگیکردن در کنارش را ندارم. دیگر نمیتوانم غرولندهایش را تحمل کنم.میخواهم این چند سال باقیمانده عمرم را راحت زندگی کنم و کسی کنارم نباشد که مرتب غر بزند. من دیگر تحمل وحوصله قبل راندارم. برای همین میخواهم بعد از 40 سال زندگی مشترک، از شوهرم جدا شوم تا در سن میانسالی راحتتر زندگی کنم. موضوع را با فرزندانم درمیان گذاشتهام و آنها نیز موافقتشان را با این جدایی اعلام کردهاند.من دیگر پیرشدهام و توان زندگی مشترک را ندارم.آن هم با مردی که سر هر مسأله کوچکی مرتب بحث میکند. چون دیگرسکوت نمیکنم، مرتب دعوایمان میشود.برای همین بهتراست برای همیشه از هم جدا شویم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من رفتارم همیشه همین بوده؛ پیر شدهایم و غر میزنیم. ولی این زن دنبال بهانه بود تاازمن جدا شود.بعداز40سال فیلش یادهندوستان کرده و میخواهد مجردی زندگی کند.درصورتی که هیچ بهانه قانعکنندهای ندارد و فقط چون پیر شده دیگر نمیخواهد در کنار من زندگی کند. حتی شکایت مرا هم پیش بچههایمان کرده است. آنقدر از من به آنها بدگویی کرده که بچههایم هم با من خوب نیستند و طرفدار مادرشان شدهاند. در حالی که من40 سال با این زن زندگی کردم و به هر سختیای بود، سعی کردم زندگیمان را حفظ کنم ونگذارم همسرم وفرزندانم کمبودی را احساس کنند، ولی حالا که این زن بچههایش را دارد، به پشتوانه آنها میخواهد مرا تنها بگذارد؛ آن هم به خاطر چندبار غر و لندی که کردهام.حالا که او نمیخواهد در کنار من زندگی کند من هم خودم را تحقیر نمیکنم. نیازی به این زن ندارم و میتوانم از پس زندگی خودم بربیایم. این زن به دنبال بهانه بود و حالا هم به هدفش رسید؛ من هم دیگر نمیخواهم کنار او باشم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج میانسال را از جدایی منصرف کند، ولی به دلیل اصرار آنها هردو را به مرکز مشاوره خانواده معرفی کرد تا شاید مشکل و اختلافشان حل شود.
علاقه خود را کمرنگ نکنید
سارا شقاقی، روانشناس دراین خصوص میگوید:طلاق در سن بالا هم برای مردان وهم برای زنان چالشهای زیادی به همراه دارد. با ورود به میانسالی، نیازهای روانی و جسمی دچار تغییراتی میشود که تصمیمگیری درباره جدایی را سخت میکند. با این همه خیلی از ز وجها به دلیل مسائل مختلف در سنین بالا تصمیم به جدایی میگیرند. به امید اینکه زندگی بهتر برای خود یا فرزندانشان بسازند. معمولا افراد میانسالی که تمایل به ترک زندگی دارند، عمده دلیل درخواست طلاق را ناکافیبودن پاسخگویی همسر خود میدانند و انتظار دارند بعد از سالها زندگی حالا در اوج لذت و کامیابی باشند، در حالی که این یک توقع و انتظار افراطی است. طلاق در میانسالی هر چند با تصور رهایی از سالها درد، رنج و تنهایی انجام میشود، اما، این افراد اغلب بعد از طلاق دچار مشکلات عمیق روانی میشوند. ازدست دادن خانواده باوجود فرزندان نوجوان و حتی بزرگسال، تغییر نگرش اطرافیان و خویشاوندان، این افراد را دچار چالشهایی نظیر انزوا و اضطراب میکند. تحقیقات نشان میدهد که افزایش علائم افسردگی از عوارض این اتفاق است. برای مشاوران دیدن افراد میانسالی که پس از طلاق دچار اضطراب، استرس مزمن یا افسردگی شدهاند، مسأله عجیبی نیست. در بسیاری از افراد، طلاق میتواند موجب بروز علائمی مانند کابوس یا به یاد آوردن حوادث تلخ گذشته بهطور مکرر شود که البته نمیتوان از آن بهسادگی گذشت؛ بنابراین بهتر است زوجها از ابتدای ازدواج انتقادگری، تحقیر و توهین به همسر را در زندگی زناشویی وارد نکنند یا در حذف آن بکوشند تا در طول زمان علاقه و احساس مثبت در آنها کمرنگ نشود.
وحید اخباری - تپش
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من رفتارم همیشه همین بوده؛ پیر شدهایم و غر میزنیم. ولی این زن دنبال بهانه بود تاازمن جدا شود.بعداز40سال فیلش یادهندوستان کرده و میخواهد مجردی زندگی کند.درصورتی که هیچ بهانه قانعکنندهای ندارد و فقط چون پیر شده دیگر نمیخواهد در کنار من زندگی کند. حتی شکایت مرا هم پیش بچههایمان کرده است. آنقدر از من به آنها بدگویی کرده که بچههایم هم با من خوب نیستند و طرفدار مادرشان شدهاند. در حالی که من40 سال با این زن زندگی کردم و به هر سختیای بود، سعی کردم زندگیمان را حفظ کنم ونگذارم همسرم وفرزندانم کمبودی را احساس کنند، ولی حالا که این زن بچههایش را دارد، به پشتوانه آنها میخواهد مرا تنها بگذارد؛ آن هم به خاطر چندبار غر و لندی که کردهام.حالا که او نمیخواهد در کنار من زندگی کند من هم خودم را تحقیر نمیکنم. نیازی به این زن ندارم و میتوانم از پس زندگی خودم بربیایم. این زن به دنبال بهانه بود و حالا هم به هدفش رسید؛ من هم دیگر نمیخواهم کنار او باشم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج میانسال را از جدایی منصرف کند، ولی به دلیل اصرار آنها هردو را به مرکز مشاوره خانواده معرفی کرد تا شاید مشکل و اختلافشان حل شود.
علاقه خود را کمرنگ نکنید
سارا شقاقی، روانشناس دراین خصوص میگوید:طلاق در سن بالا هم برای مردان وهم برای زنان چالشهای زیادی به همراه دارد. با ورود به میانسالی، نیازهای روانی و جسمی دچار تغییراتی میشود که تصمیمگیری درباره جدایی را سخت میکند. با این همه خیلی از ز وجها به دلیل مسائل مختلف در سنین بالا تصمیم به جدایی میگیرند. به امید اینکه زندگی بهتر برای خود یا فرزندانشان بسازند. معمولا افراد میانسالی که تمایل به ترک زندگی دارند، عمده دلیل درخواست طلاق را ناکافیبودن پاسخگویی همسر خود میدانند و انتظار دارند بعد از سالها زندگی حالا در اوج لذت و کامیابی باشند، در حالی که این یک توقع و انتظار افراطی است. طلاق در میانسالی هر چند با تصور رهایی از سالها درد، رنج و تنهایی انجام میشود، اما، این افراد اغلب بعد از طلاق دچار مشکلات عمیق روانی میشوند. ازدست دادن خانواده باوجود فرزندان نوجوان و حتی بزرگسال، تغییر نگرش اطرافیان و خویشاوندان، این افراد را دچار چالشهایی نظیر انزوا و اضطراب میکند. تحقیقات نشان میدهد که افزایش علائم افسردگی از عوارض این اتفاق است. برای مشاوران دیدن افراد میانسالی که پس از طلاق دچار اضطراب، استرس مزمن یا افسردگی شدهاند، مسأله عجیبی نیست. در بسیاری از افراد، طلاق میتواند موجب بروز علائمی مانند کابوس یا به یاد آوردن حوادث تلخ گذشته بهطور مکرر شود که البته نمیتوان از آن بهسادگی گذشت؛ بنابراین بهتر است زوجها از ابتدای ازدواج انتقادگری، تحقیر و توهین به همسر را در زندگی زناشویی وارد نکنند یا در حذف آن بکوشند تا در طول زمان علاقه و احساس مثبت در آنها کمرنگ نشود.
وحید اخباری - تپش