اراده؛ معیاری برای انسانیت
نوشتهاند پیغمبر اکرم(ص) در مدینه از محلی عبور میکرد. گروهی از جوانان مشغول زورآزمایی بودند. بهاینترتیب که سنگ بزرگی را بلند میکردند (مثل اینهایی که هالتر برمیدارند) تا ببینند چه کسی بهتر میتواند آن را بلند کند.
این هم مثل همه مسابقات احتیاج به داور دارد؛ چون گاهی دو نفر وزنه را نزدیک به یکدیگر برمیدارند. وقتی پیغمبر اکرم(ص) آمد از آنجا بگذرد، جوانان گفتند هیچ داوری بهتر از پیغمبر نیست: یا رسولا...! شما اینجا بایستید و میان ما داوری کنید که کدامیک از ما بهتر وزنه را بلند میکنیم. پیامبر(ص) قبول کرد. آنها مشغول شدند. آخر کار، پیغمبر فرمود: میخواهید بگویم از همه شما قویتر و نیرومندتر کیست؟ گفتند: بله یا رسولا... . فرمود: از همه قویتر و نیرومندتر آن کسی است که وقتی به خشم میآید، خشم بر او غلبه نکند، بلکه او بر خشمش غلبه کند، و خشم، او را در راهی که رضای خدا نیست، نیندازد. بر خشم خودش مسلط شود و آنگاه که از چیزی خوشش میآید، آن خوشآمدن، او را به غیر رضای خدا نیندازد و بتواند بر رضای خودش، بر میل و رغبت خودش مسلط شود. یعنی پیامبر آن زورآزمایی بدنی را فورا تحلیل و تبدیل به یک مسابقه روحی کرد و مسأله قوت بازو را روی قوت اراده تحلیل نمود. گفت البته این هم یک کاری است؛ آنکه بازویش قویتر است مردتر است، اما مردی فقط به زور بازو نیست، زور بازو یکی از نشانههای کوچک آن است. اساس مردی در قوت اراده است. ملای رومی میگوید:
وقت خشم و وقت شهوت مرد کو
طالب مردی چنینم کو به کو
ما علی(ع) راشیرخدا میدانیم، مرد خدا میدانیم، چون در دو جبهه از همه مردتر بود: یکی جبهه بیرونی، اجتماعی و میدانهای مبارزه که هر پهلوانی را به خاک میافکند و از آن مهمتر، جبهه درون خودش که بر خودش مسلط بود؛ ارادهاش بر هر میلی، بر هر شهوتی، بر هر اندیشهای حاکم بود. این داستان که مولوی آن را در مثنوی آورده، چقدر از نظر مردی و قوت اراده، فوقالعاده است! چه تابلوی عالی و لطیفی است که یک جوان 25 ــ 24ساله دشمن بسیار نیرومند خودش را به خاک افکنده است، میرود روی سینهاش مینشیند تا سرش را از بدن جدا کند. او به صورت علی(ع) آبدهان میاندازد. طبعا علی(ع) ناراحت میشود. موقتا از بریدن سر او صرفنظر میکند. چند لحظهای قدم میزند، بعد برمیگردد. دشمن میگوید: چرا رفتی؟ میگوید: برای اینکه اگر در آن حال سر تو را بریده بودم، به حکم خشم خودم بریده بودم، نه برای انجام وظیفهام و در راه هدفم و در راه خدا. اینقدر آدم بر خودش، بر اعصاب خودش، بر خشم خودش، بر رضای خودش مسلط باشد!
این هم یک نظر و یک معیار برای انسانیت است.
برگرفته از کتاب آزادی معنوی
استاد شهید مرتضی مطهری
وقت خشم و وقت شهوت مرد کو
طالب مردی چنینم کو به کو
ما علی(ع) راشیرخدا میدانیم، مرد خدا میدانیم، چون در دو جبهه از همه مردتر بود: یکی جبهه بیرونی، اجتماعی و میدانهای مبارزه که هر پهلوانی را به خاک میافکند و از آن مهمتر، جبهه درون خودش که بر خودش مسلط بود؛ ارادهاش بر هر میلی، بر هر شهوتی، بر هر اندیشهای حاکم بود. این داستان که مولوی آن را در مثنوی آورده، چقدر از نظر مردی و قوت اراده، فوقالعاده است! چه تابلوی عالی و لطیفی است که یک جوان 25 ــ 24ساله دشمن بسیار نیرومند خودش را به خاک افکنده است، میرود روی سینهاش مینشیند تا سرش را از بدن جدا کند. او به صورت علی(ع) آبدهان میاندازد. طبعا علی(ع) ناراحت میشود. موقتا از بریدن سر او صرفنظر میکند. چند لحظهای قدم میزند، بعد برمیگردد. دشمن میگوید: چرا رفتی؟ میگوید: برای اینکه اگر در آن حال سر تو را بریده بودم، به حکم خشم خودم بریده بودم، نه برای انجام وظیفهام و در راه هدفم و در راه خدا. اینقدر آدم بر خودش، بر اعصاب خودش، بر خشم خودش، بر رضای خودش مسلط باشد!
این هم یک نظر و یک معیار برای انسانیت است.
برگرفته از کتاب آزادی معنوی
استاد شهید مرتضی مطهری