آموزش حل‌اختلاف؛ راهکاری کلیدی

راهکارهای دکتر نجمه ‌سادات مشهدی، مشاور خانواده و روان‌شناس برای مدیریت اختلافات و دعوای بین فرزندان

آموزش حل‌اختلاف؛ راهکاری کلیدی

دعوای بین بچه‌ها به‌خصوص وقتی که فرزندان ما جنسیت متفاوتی دارند، یکی از چالش‌هایی‌ است که والدین با آن مواجه می‌شوند. خیلی وقت‌ها ما نمی‌دانیم چگونه باید دعوا و اختلاف بین فرزندانمان را مدیریت کنیم؛ به‌خصوص اوقاتی که کار به‌جای باریک می‌کشد و ممکن است بچه‌ها در‌طول نزاع‌شان به یکدیگر صدمه برسانند.

یا لااقل ما می‌ترسیم که چنین اتفاقی بیفتد. به‌همین‌خاطر هم خیلی از اوقات ما پدر و مادرها به‌شکل جدی در دعوای بین فرزندان‌مان دخالت می‌کنیم و طرف یکی از آنها را می‌گیریم. این در‌حالی‌ است که طبق توصیه‌های دکتر نجمه سادات‌مشهدی بهتر است در دعوای بین بچه‌ها دخالت‌مان را به حداقل برسانیم و اگر هم مجبور به دخالت شدیم این دخالت به‌شکل غیر‌مستقیم باشد. قطع به یقین اگر از دوران کودکی رفتار و مدیریت درستی در‌قبال نزاع و اختلافات بین فرزندانمان نداشته باشیم، این مسأله می‌تواند به شکل‌گیری اختلاف جدی بین ما و فرزندانمان و همچنین میان خود آنها منتهی شود. بنابراین باید حواس‌مان باشد که چگونه درست‌ترین تصمیم را در دعوا و نزاع بین فرزندان‌مان اتخاذ کنیم. موضوعی که در ادامه در گفت‌وگو با دکتر نجمه سادات مشهدی روان‌شناس و مشاور خانواده آن را مورد بررسی قرار داده‌ایم. 

رشد بچه‌ها در دعوا!
در دعوای میان بچه‌ها اولین نکته‌ مد‌نظر این است که بچه‌ها در چه گروه سنی‌ای باشند! گاهی مواقع بچه‌ها در گروه سنی پایین هستند و نمی‌توانند مسائل را به‌درستی تشخیص دهند. بنابراین سر کوچک‌ترین مسائل با هم درگیر می‌شوند. نظر ما این است که والدین در چنین شرایطی اصلا ورود نکنند. چرا که دعوا برای بچه‌ها لازم است و باعث رشد فکری و رشد اخلاقی آنها می‌شود و یاد می‌گیرند مسئولیت خودشان را بپذیرند و از خودشان دفاع کنند و قدرت‌شان افزایش یابد و فداکاری‌شان تحریک شود و رشد این‌چنینی دارند. 

زنگ خطر برای ورود به دعوای بچه‌ها
گاهی وقت‌ها ما می‌بینیم فرزندان‌مان با هم یا با بچه دیگری دعوا می‌کنند و ممکن است جان‌شان به خطر بیفتد. مثلا من ببینم که چاقو یا وسیله تیزی دست‌شان باشد و مشکل ایجاد شود. در‌اینجا هم باز ورود پدر و مادر نباید به‌عنوان قاضی باشد. بلکه باید به‌عنوان کسی که می‌خواهد جلوی بروز مشکل را بگیرد، وارد شوند. ولی بچه‌ها باید خودشان یاد بگیرند که مسأله را حل کنند. 

کدخدا‌منشی 
نوع مواجهه پدر و مادر با اختلافات بچه‌ها می‌تواند در این‌که آنها احساس کنند بین‌شان تبعیض قائل می‌شویم بسیار تأثیرگذار باشد و باعث سردی روابط بین بچه‌ها و خانواده می‌شود و روابط بین خود فرزندان را هم تحت تأثیر جدی قرار دهد.  اگر هم والدین گاهی به دعوای بچه‌ها ورود پیدا کردند، داوری‌شان نباید یک‌طرفه باشد بلکه باید دو‌طرفه باشد. بدین‌معنا که نباید یکی از بچه‌ها را متهم کنیم و به دیگری بگوییم حق با توست. بلکه باید به حالت کدخدامنشی عمل کرد تا بچه‌ها آزرده‌خاطر نشوند. 

اجتناب از رابطه مثلثی 
رابطه مثلثی در روان‌شناسی به این مفهوم است که طرف بر علیه یک‌طرف با دیگری متحد می‌شود و این بسیار خطرناک است. ما تا‌جایی‌که می‌توانیم باید رابطه مثلثی را در خانواده‌ها از بین ببریم و مثلث‌زدایی کنیم. اگر اختلافات پدر‌و‌مادر جلوی بچه‌ها باشد می‌تواند باعث شود تا بچه‌ها هم با همدیگر بیشتر درگیر شوند. علتش هم این است که بچه‌ها وقتی می‌بینند بزرگ‌ترها که حامی و پشتیبان‌شان هستند این‌قدر متزلزلند و نمی‌توانند مشکل را حل کنند و اختلاف آن‌قدر بالا گرفته و ناراحتی ایجاد شده، به هم می‌ریزند. وقتی بچه‌ها محل امن خانواده را در‌خطر می‌بینند برایشان آسیب روانی ایجاد می‌شود و خروجی آن درگیری بین فرزندان خواهد بود. 

پدر و مادر عادل 
برای حل‌و‌فصل دعوا و اختلاف بچه‌ها باید از آنها بخواهیم تا موضوع را شرح دهند و وقتی موضوع را بیان کردند به آنها بهترین راه را نشان می‌دهیم و بگوییم هر‌کدام‌تان که این راه را مد‌نظر داشت نظر او درست است. چنین رفتاری باعث نمی‌شود که فرزندان ما فکر کنند بین‌شان تفاوت قائل هستیم و پدر و مادر را همیشه به‌عنوان فردی عادل می‌شناسند. 

آموزش مهارت خودمهار‌گری
مدیریت اختلافات بچه‌ها در سنین نوجوانی اما فرق می‌کند. اگرچه به‌نظر می‌رسد اگر ما دوران کودکی بچه‌ها به‌درستی با اختلافات‌شان مواجه شویم، شاید در دوره نوجوانی به مشکل کمتری بر‌بخوریم. با وجود این در تربیت، چیزی تحت عنوان خود‌مهارگری کودکان داریم. یکی از شاخصه‌های خود‌مهارگری، بحث مدیریت حل مسأله است. فرزندان ما یاد می‌گیرند مسأله‌شان را حل کنند. 

آموزش حل مسأله 
اگر منِ پدر، من مادر با فرزندان به مشکلی بر بخورم و بتوانم به‌راحتی این مشکلات را حل کنم نوجوان ما همین را یاد می‌گیرد. یا از طرف دیگر، وقتی پدر و مادر با یکدیگر به مشکل برمی‌خورند این قدرت را داشته باشند که مشکل‌شان را حل کنند اما این را به فرزندان خود یاد نداده‌اند. بنابراین ما باید به فرزندانمان آموزش دهیم اگر بین خودش و خواهر و برادرش مشکل و اختلافی پیش آمد چگونه این مشکلات را حل کنند. اینجا باید ما بچه‌ها را کنار همدیگر بنشانیم و مسأله درست را پیدا کرده و ماجرا را حل کنیم و بچه‌های ما باید این را یاد بگیرند. 

الگوی خوبی باشیم 
بچه‌ها بخشی از این رفتارها را هم از پدر و مادر آموزش می‌بینند. پدر و مادر وقتی باید با همدیگر تصمیمی بگیرند، ‌به فرزندان ربطی ندارد که در این مورد دخالت داشته باشند و باید طوری عمل  و با هم صحبت کنیم که فرزندان ما از مسأله اطلاع پیدا نکنند؛ چون ناخودآگاه فرزندان ما نسبت به ما عرق عاطفه و وابستگی خاصی دارند و وقتی می‌بینند که پدر یا مادر ظلم می‌کند و زور می‌گوید، نوجوان و جوان ما هم وسط می‌آید و برای دفاع از یکی از والدین که احساس می‌کند مورد ظلم واقع شده رابطه مثلثی شکل می‌گیرد!

گرفتن راه‌حل از خود بچه‌ها 
تصور کنید در‌حال حاضر فرزند ما از مدرسه یا مهد کودک می‌آید و اختلافی با دوستش پیدا کرده؛ وقتی با ما صحبت می‌کند نباید به او بگوییم تو هم باید دوستت را می‌زدی! هیچ‌وقت نباید این‌گونه برخورد کنیم بلکه باید با او صحبت کرده و از خودش نظر بخواهیم و بگوییم شما فکر می‌کنید چه راه‌حلی بهتر است؟ یعنی باید از خود بچه‌ها راه‌حل بگیریم و راه‌حلی که خود بچه مطرح می‌کند را پروبال بدهیم تا فرزند ما یاد بگیرد باید مسأله‌اش را خودش حل کند. 

دوران کودکی را دریابیم 
اگر تربیت در‌این زمینه در کودکی درست پیش‌ برود ما در نوجوانی اصلا با بچه‌ها مشکل نخواهیم داشت، چون خودشان خیلی‌راحت می‌توانند مشکلات‌شان را با دیگران حل کنند. در نهایت هم اگر نتوانستند از ما کمک می‌گیرند. اگر در کودکی این آموزش حل مسأله به‌درستی اتفاق نیفتد، ما در دوره نوجوانی با مشکلات زیادی مواجه خواهیم شد. به‌خصوص مواقعی که جنسیت بچه‌ها فرق می‌کند این مسأله تشدید می‌شود و ممکن است بچه‌ها احساس کنند چون جنسیت‌شان متفاوت است مورد توجه پدر و مادر قرار نمی‌گیرند. 

جبران مافات با آموزش
حتی اگر در دوران کودکی هم به‌درستی عمل نکرده‌ایم حالا این آگاهی را به دست‌آورده‌ایم که فرزندان ما دوران نوجوانی خود را می‌گذرانند و دختر و پسر ما با یکدیگر کنار نمی‌آیند! آیا این مسأله قابل جبران است و می‌توانیم رفتار بین آنها را مدیریت کنیم؟ بله قابل جبران است. هر زمان مشکلاتی به‌وجود بیاید و بچه‌ها سن بالایی هم باشند این قابل جبران است اما این جبران نیازمند آموزش است. 

ورود بدون قضاوت 
اما اگر بچه‌ها از گروه بزرگسال و سنین بالای هشت سال باشند، در سنی هستند که عقل بچه کامل شده و به‌راحتی می‌تواند تشخیص دهد و قدرت آنالیز مسائل را دارد. اینجا پدر و مادر ورود پیدا می‌کنند اما باز‌هم ورودشان بدون قضاوت است؛ در‌چنین شرایطی باید با دو‌طرف صحبت کنند و نباید در حضور دو‌طرف یکی را متهم کنند. بلکه باید به‌گونه‌ای رفتار کنند که بچه‌ها خودشان به این نتیجه برسند کدام طرف مقصر بوده، نه این‌که پدر و مادر، مقصر را تعیین کنند. 

خط قرمز قضاوت ارزشی 
در حل اختلافات بین بچه‌ها یک خط قرمز جدی داریم و آن هم قضاوت ارزشی میان آنهاست. به‌هیچ عنوان درباره فرزندان‌مان نباید قضاوت ارزشی و اخلاقی بکنیم فقط باید به‌عنوان یک قاضی باشیم. مخصوصا درباره نوجوانان که رفتار پدر و مادر برایشان بسیار مهم است و آسیب می‌بینند، مثلا وقتی ببینند ما از یکی از خواهر و برادرها حمایت می‌کنیم، آن‌قدر آسیبش بالاست که بچه هم نسبت به ما تنفر پیدا می‌کند، هم گارد می‌گیرد و هم آسیب‌های روانی پیدا می‌کند، چرا‌که احساس می‌کند تنهاست و این بسیار در تربیتش تأثیرگذار است، پس بهترین چیز آموزش است. برای آموزش حل مسأله و حل اختلافات باید با فرزندان‌مان صحبت کنیم و به آنها بگوییم بهترین راه‌حل چیست اما به‌هیچ‌وجه هیچ‌کدام‌شان را مورد اتهام قرار ندهیم. 

مهدی نیک‌ضمیر - خبرنگار چاردیواری
ضمیمه نوجوانه