نسخه Pdf

ورای کلمات

ورای کلمات

اگر می‌توانستم در تاریخ سفر کنم به دیدن «لی‌بانی» می‌رفتم‌؛ چوپانی که راه هجوم سپاه اسکندر به ایران و علیه آریو برزن و سپاهش را نشان رومیان داد و در آخر نیز توسط خود اسکندر کشته شد.

معنا و مفهوم وطن، ریشه در اعماق هرکدام از ما دارد و عشق به آن نیز، حقیقتی‌ است که هرچند پذیرش آن در سختی‌ها دشوار است اما به هیچ حرف و بیانی، از خاطر آدمی پاک نمی‌شود. تنها راه کتمان کردن اهمیت و عشق به وطن، خیانت به آن است‌؛ به مانند پشت کردن به مادری‌ که جان تو را به جهان گشوده‌؛ مانند پشت‌کردن به خانواده‌ای که همراه تو در زیستن بوده‌است.
ای‌کاش بنشینم کنار   لی‌بانی چوپان و از قصه‌ زندگی او بشنوم‌؛ برایم از جهان افکار و احساساتش حرف بزند آنچنان که بدانم آدمی چطور می‌تواند به جان هموطن و مال وطن پشت کند و به خیال خام خویش، شاهد قتل‌عام مردمان آشنا باشد. شاید هم لی‌بانی نمی‌دانست نشان دادن راه فرعی یک مسیر می‌تواند تاریخ کشورش را تغییر دهد و باعث شکست یکی از بزرگ‌ترین سرداران کشورش شود. شاید لی‌بانی نیز تهدید به مرگ شده است تا حرف بزند و شاید اصلا لی‌بانی وجود خارجی ندارد و راه محاصره‌ آریو و سپاهش، حکایت فن رزم خود رومیان بوده است.
تاریخ هیچ‌گاه آن‌طور که به تصویر می‌آید و سراییده می‌شود نبوده و نخواهد بود‌؛ زندگی آدم‌ها ورای کلمات ردیف شده‌ روی کاغذهاست و شاید چوپان ماجرای ما نیز، بی‌خبر از همه‌جا آدرسی را به زبان آورده و غافل از تأثیر کارش بوده است‌؛ شاید که او هم مثل آریو و مردانش، عاشق این سرزمین جاویدان بوده است.

فرهود عباسی‌فرد - تهران