
معرفی مختصر کره جنوبی از زوایای مختلف
سرزمین کیمچــیها
وقتی که قرار شد متن معرفی کرهجنوبی را بنویسم، یاد دورانی افتادم که شیفته سریالهای تاریخی کرهای بودم و پای ثابت تماشای فیلمهایم، یک کاسه نودل داغ بود.
این کشور با موج کرهای که در سالهای اخیر راهانداخت، توانست صنعت موسیقی و فیلم خود را در میان نوجوانان دنیا جا بیندازد. کرهجنوبی؛ کشوری با اصالت و تاریخ غنی که درعینحال مدرن نیز هست. این کشور با زیباییهای طبیعی فراوان، توجه گردشگران را به سوی خود جلب میکند. اما آنچه واقعا موجب جذب مسافران میشود، تصویری رنگارنگ و رویایی است که کره از خود به نمایش میگذارد. در این صفحه از نوجوانه به بهانه موج علاقهمندی نوجوانها، مختصری از زوایای مختلف با کرهجنوبی آشنا میشویم.
کیمچی؛ نان شب هر کرهای
حتما در بین غذاهای آسیایی گذرتان به نودل و انواع مختلف آن افتاده و با دیدنش یاد کرهایها و علاقه آنها به نودلهایشان افتادهاید که چگونه آنقدر با اشتها یک کاسه نودل را طوری سر میکشند که انگار دنیا را به آنها دادهاند.
اما غذاهای کرهای تنها به نودل ختم نمیشوند، درحقیقت در کنار تمام غذاهای کرهای نام کیمچی است که میدرخشد.
کیمچی، نوعی ترشی تخمیری است که از کلم چینی، فلفلقرمز کرهای، سس ماهی، آرد برنج و سبزیجات خردشده برای تهیه آن استفاده میشود و برای بهعملآمدن، آنها را در ظروف مخصوص محلی داخل محفظههای تاریک و سرد نگهداری میکنند. البته در روش سنتیتر آنها را در خاک دفن میکنند.
درواقع کیمچی یکی از قدیمیترین غذاهای سنتی و ملی کرهای است که بیش از 2000 سال هم قدمت دارد و تاریخچه آن به زمان امپراتوری گوریو بازمیگردد که کرهایها در فصول گرم سال سبزیجات را بهعنوان کیمچی ذخیره میکردند تا در فصل زمستان از خواص سبزیجات آن بهخوبی بهره ببرند. این غذای سنتی یا همان ترشی سبزیجات کرهای، بخشی جداییناپذیر از فرهنگ غذایی کرهایها بهشمار میآید و مانند اکثر غذاهایشان مزه ترش، تند و کمی هم شیرین دارد. انواع مختلفی از کیمچی مثل کیمچی خیار، کلم، پیازچه و ... وجود دارد که کرهایها بهطور معمول و روزمره آن را بهعنوان غذای فرعی و مکمل در وعدههای غذایی میخورند. کیمچی آنقدر برای کرهایها عزیز است و نقش مهمی دارد که اسم آن را «روح کرهای» گذاشتهاند و بهعنوان نماد فرهنگی کره به آن احترام میگذارند، تا جایی که یک روز از سال را بهنام روز کیمچی نامگذاری کرده و در آن روز همه مشغول درستکردن کیمچی میشوند. (یک جورهایی حکم نان را برای ما ایرانیها دارد!)
روایت مستند ایرانی از کیپاپ
در جشنواره فجر امسال، اولین مستند ایرانی درمورد کیپاپ رونمایی شد. اگر از آن دسته بزرگسالانی هستید که کیپاپ را پدیدهای سرتاپا پلیدی میبینید و یا هواداریاش را به دور از آسیب میدانید، این مستند برای شماست. اولین تجربه فیلمسازی مستند بلند علی کوثری که با استقبال خوبی مواجه شده و از سوی منتقدان مورد تمجید نیز قرار گرفته است. این مستند، روایتی از تاثیرگذاری گروههای موسیقی کرهای بر زیست نوجوانان است که در سازمان سینمایی سوره متتشر شد. مستندی اثرگذار که مخاطب هدف خود را والدین، مربیان، فعالان فرهنگی و تمام کسانی که با نوجوان ارتباط دارند معرفی کرده است. این مستند به شرح مختصری از تاریخ موسیقی کره و بررسی وجوه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آن میپردازد و سپس سراغ سوژههایی از نوجوانان میرود که تابهحال در میان هواداران این موسیقی کمتر دیده شدهاند. در مستند کیپاپ، تصویری واقعی از هواداران میبینیم که با کمترین تعصب توسط سازندگان به نمایش گذاشته شده است. گفتوگوهایی بدون پیشفرض و قضاوت، با هوادارانی که تا به امروز کمتر صدایشان شنیده شده بود.
اگر نوجوانی هستید که علاقه دارید در مورد مسائلی که نسلتان با آن درگیر است عمیقتر فکر کنید، این مستند میتواند مفید باشد. بررسی چندجانبه از وجوه مثبت و منفی پدیده هواداری، باعث شده حتی برای معرفی به نوجوانان کیپاپر متعصب نیز بد نباشد. هواداران پای روایت مستند مینشینند و بدون خشم، با آن همراه میشوند. هرچند که این نقد به مستند وارد است که بهدلیل گستردهبودن موضوعات پرداختی، در هرکدام عمیق نشده؛ اما طبق دفاعیه کارگردان اثر، این مستند در جایگاه اولین اثری که در این قالب تلاش کرده گفتمانسازی کند، کوشیده سرنخی به مخاطبان خود بدهد.
چشمبادومی
مائده، دختر نوجوان ایرانی، عاشق یکی از خوانندههای کیپاپ شده و میخواهد برای دیدار او و شرکت در یک مسابقه به سئول برود و ... . حتما همه شما با موج کرهای که ۱۸ سال قبل با پخش «یانگوم» به کشورمان رسید و حالا در قالب جریان کیپاپ رونق گرفته، آشنایی دارید. اما چه میشود که تازه بعد از حدود دو دهه و برای اولین بار سینمای ما سراغ این سوژه رفته است؟! فیلم «چشمبادومی»، ساخته ابراهیم امینی، در جشنواره فیلم فجر امسال اکران شد. برخی از کسانی که چشمبادومی را در جشنواره فجر دیدهاند معتقدند نوع مواجهه اثر با این سوژه، مدل کشف و حیرت نیست؛ بلکه مدلی از روایت منطقی است که بیقضاوت به ماجرای دختری کیپاپ زده میپردازد. اما خیلیها هم تیم تولیدکننده را در این مسیر موفق نمیدانند، چراکه فقط سوژه خوب نمیتواند کار را دیدنی کند بلکه لازم است پرداخت دقیقی هم صورت بگیرد تا مخاطب میخکوب اثر شود.
داستان چشمبادومی مانند بسیاری از خانوادههای ایرانی، مادری دارد که واکنشهای تند و بدون تأملی از خود نشان میدهد. مائده به دستان پدربزرگ باتجربهاش سپرده میشود و این موضوع به کاهش برخی از مشکلاتش کمک میکند. به قول اهلفن آنچه که فیلم را از سقوط آزاد نجات داده، رفتن کارگردان به سمت پررنگتر کردن همین رابطه نوه و پدربزرگ است.
فاطمه ثمین قدیانی - نوجوانه
کیمچی؛ نان شب هر کرهای
حتما در بین غذاهای آسیایی گذرتان به نودل و انواع مختلف آن افتاده و با دیدنش یاد کرهایها و علاقه آنها به نودلهایشان افتادهاید که چگونه آنقدر با اشتها یک کاسه نودل را طوری سر میکشند که انگار دنیا را به آنها دادهاند.
اما غذاهای کرهای تنها به نودل ختم نمیشوند، درحقیقت در کنار تمام غذاهای کرهای نام کیمچی است که میدرخشد.
کیمچی، نوعی ترشی تخمیری است که از کلم چینی، فلفلقرمز کرهای، سس ماهی، آرد برنج و سبزیجات خردشده برای تهیه آن استفاده میشود و برای بهعملآمدن، آنها را در ظروف مخصوص محلی داخل محفظههای تاریک و سرد نگهداری میکنند. البته در روش سنتیتر آنها را در خاک دفن میکنند.
درواقع کیمچی یکی از قدیمیترین غذاهای سنتی و ملی کرهای است که بیش از 2000 سال هم قدمت دارد و تاریخچه آن به زمان امپراتوری گوریو بازمیگردد که کرهایها در فصول گرم سال سبزیجات را بهعنوان کیمچی ذخیره میکردند تا در فصل زمستان از خواص سبزیجات آن بهخوبی بهره ببرند. این غذای سنتی یا همان ترشی سبزیجات کرهای، بخشی جداییناپذیر از فرهنگ غذایی کرهایها بهشمار میآید و مانند اکثر غذاهایشان مزه ترش، تند و کمی هم شیرین دارد. انواع مختلفی از کیمچی مثل کیمچی خیار، کلم، پیازچه و ... وجود دارد که کرهایها بهطور معمول و روزمره آن را بهعنوان غذای فرعی و مکمل در وعدههای غذایی میخورند. کیمچی آنقدر برای کرهایها عزیز است و نقش مهمی دارد که اسم آن را «روح کرهای» گذاشتهاند و بهعنوان نماد فرهنگی کره به آن احترام میگذارند، تا جایی که یک روز از سال را بهنام روز کیمچی نامگذاری کرده و در آن روز همه مشغول درستکردن کیمچی میشوند. (یک جورهایی حکم نان را برای ما ایرانیها دارد!)
روایت مستند ایرانی از کیپاپ
در جشنواره فجر امسال، اولین مستند ایرانی درمورد کیپاپ رونمایی شد. اگر از آن دسته بزرگسالانی هستید که کیپاپ را پدیدهای سرتاپا پلیدی میبینید و یا هواداریاش را به دور از آسیب میدانید، این مستند برای شماست. اولین تجربه فیلمسازی مستند بلند علی کوثری که با استقبال خوبی مواجه شده و از سوی منتقدان مورد تمجید نیز قرار گرفته است. این مستند، روایتی از تاثیرگذاری گروههای موسیقی کرهای بر زیست نوجوانان است که در سازمان سینمایی سوره متتشر شد. مستندی اثرگذار که مخاطب هدف خود را والدین، مربیان، فعالان فرهنگی و تمام کسانی که با نوجوان ارتباط دارند معرفی کرده است. این مستند به شرح مختصری از تاریخ موسیقی کره و بررسی وجوه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آن میپردازد و سپس سراغ سوژههایی از نوجوانان میرود که تابهحال در میان هواداران این موسیقی کمتر دیده شدهاند. در مستند کیپاپ، تصویری واقعی از هواداران میبینیم که با کمترین تعصب توسط سازندگان به نمایش گذاشته شده است. گفتوگوهایی بدون پیشفرض و قضاوت، با هوادارانی که تا به امروز کمتر صدایشان شنیده شده بود.
اگر نوجوانی هستید که علاقه دارید در مورد مسائلی که نسلتان با آن درگیر است عمیقتر فکر کنید، این مستند میتواند مفید باشد. بررسی چندجانبه از وجوه مثبت و منفی پدیده هواداری، باعث شده حتی برای معرفی به نوجوانان کیپاپر متعصب نیز بد نباشد. هواداران پای روایت مستند مینشینند و بدون خشم، با آن همراه میشوند. هرچند که این نقد به مستند وارد است که بهدلیل گستردهبودن موضوعات پرداختی، در هرکدام عمیق نشده؛ اما طبق دفاعیه کارگردان اثر، این مستند در جایگاه اولین اثری که در این قالب تلاش کرده گفتمانسازی کند، کوشیده سرنخی به مخاطبان خود بدهد.
چشمبادومی
مائده، دختر نوجوان ایرانی، عاشق یکی از خوانندههای کیپاپ شده و میخواهد برای دیدار او و شرکت در یک مسابقه به سئول برود و ... . حتما همه شما با موج کرهای که ۱۸ سال قبل با پخش «یانگوم» به کشورمان رسید و حالا در قالب جریان کیپاپ رونق گرفته، آشنایی دارید. اما چه میشود که تازه بعد از حدود دو دهه و برای اولین بار سینمای ما سراغ این سوژه رفته است؟! فیلم «چشمبادومی»، ساخته ابراهیم امینی، در جشنواره فیلم فجر امسال اکران شد. برخی از کسانی که چشمبادومی را در جشنواره فجر دیدهاند معتقدند نوع مواجهه اثر با این سوژه، مدل کشف و حیرت نیست؛ بلکه مدلی از روایت منطقی است که بیقضاوت به ماجرای دختری کیپاپ زده میپردازد. اما خیلیها هم تیم تولیدکننده را در این مسیر موفق نمیدانند، چراکه فقط سوژه خوب نمیتواند کار را دیدنی کند بلکه لازم است پرداخت دقیقی هم صورت بگیرد تا مخاطب میخکوب اثر شود.
داستان چشمبادومی مانند بسیاری از خانوادههای ایرانی، مادری دارد که واکنشهای تند و بدون تأملی از خود نشان میدهد. مائده به دستان پدربزرگ باتجربهاش سپرده میشود و این موضوع به کاهش برخی از مشکلاتش کمک میکند. به قول اهلفن آنچه که فیلم را از سقوط آزاد نجات داده، رفتن کارگردان به سمت پررنگتر کردن همین رابطه نوه و پدربزرگ است.
فاطمه ثمین قدیانی - نوجوانه