کاش از سعدآباد عبرت می‌گرفتیم

کاش از سعدآباد عبرت می‌گرفتیم

از مواضع آمریکایی‌ها مشخص است که قصد مذاکره ندارند چون قاعدتا مذاکرات با تهدید قابل جمع نیست؛ البته تهدید ایران امری تکراری و نخ‌نماست و از این نظر چندان مهم نیست. آنچه اهمیت دارد این‌که دولت فعلی آمریکا پیش‌شرط و دستور کار یک طرفه‌ای برای به اصطلاح مذاکرات تعیین کرده ‌است و از‌جمله این‌که ایران تمامی موشک‌های بالستیک و پهپادهایش را از بین ببرد و تمام تاسیسات هسته‌ای خودش را تعطیل کند و در منطقه هیچ حضوری نداشته باشد.

در واقع، این یعنی آنها جلسه امضای قرارداد تسلیم می‌خواهند و اساسا کاربرد لفظ مذاکره برای این جلسه بی‌معناست. در اینجا برخی در داخل، ماجرا را طور دیگری مطرح می‌کنند. آنها می‌گویند که اینها ژست‌های آمریکایی‌هاست و هدف آنها این است که خواسته‌های حداکثری مطرح کنند تا در مذاکرات بیشترین امتیاز را بگیرند. از نظر این عده اگر ایران پشت میز مذاکره با طرف آمریکایی بنشیند، در مذاکرات همه اینها حل می‌شود، یعنی آمریکایی‌ها قبول خواهند کرد که ما وضعیت نظامی‌مان به همین شکل بماند و در منطقه هم حضور داشته باشیم و در نهایت فقط مقداری از توانایی هسته‌ای‌مان را کاهش دهیم. صرف‌نظر از این‌که این نگاه چقدر قابلیت تحقق داشته و مطابق با واقعیت است یا نه و بدون این‌که بخواهیم نسبت به صاحبان این نگاه بدگمان باشیم اما در اینجا چند نکته قابل‌تأمل وجود دارد که باید صاحبان این نظر نسبت به آن پاسخگو باشند. آیا نباید جمهوری اسلامی ایران هم در برابر راهبرد تلاش امتیازگیری حداکثری آنها مقابله به‌مثل کند و وزارت خارجه ما هم اعلام کند که ایران مانند طرف مقابل با پیش‌شرط‌هایی چون خروج کامل نظامیان آمریکایی از کل خاورمیانه و با اولویت سوریه و عراق و همین‌طور قطع کامل حمایت نظامی و تسلیحاتی و مالی آمریکا از رژیم‌صهیونیستی وارد مذاکره می‌شود؟ قطعا هر کسی با نگاه آمریکایی‌ها کمترین آشنایی را داشته باشد، خواهد گفت که با چنین پیش‌شرط‌هایی واشنگتن وارد مذاکره با تهران نخواهد شد. از سوی دیگر باید توجه داشت که دولت فعلی آمریکا که الان با نزدیک‌ترین متحدانش مثل کانادا، اتحادیه اروپا و اوکراین رفتاری آنچنان تحکم‌آمیز و تحقیرکننده دارد، در صورتی‌که با ایران مذاکره‌ای کند، چه رفتاری خواهد داشت؟ در چنین شرایطی اگر واقع‌بین باشیم، باید بگوییم که لااقل فعلا مسیر مذاکره مسدود است و دلیل این انسداد، رفتار و عملکرد خود آمریکایی‌ها‌ست. به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها خیلی امیدوارند که فشار حداکثری اثرگذاری داشته باشد و سودای آنها برای قطع کامل صدور نفت، ایران را وادار به تسلیم کند اما اگر آنها عاقل باشند، متوجه خواهند شد که فشار حداکثری سال‌هاست که اجرا می‌شود و نهادی نمانده که تحریم نشود و آنها چون به صورت نمایشی به تحریم افراد می‌پردازند یا مثلا یک شرکت دانش‌بنیان حاشیه‌ای را به لیست بلند تحریم‌ها می‌افزایند، بنابراین ما به‌ناچار به موازات فشار حداکثری،دور زدن حداکثری تحریم‌ها را داشته‌ایم و این در‌حالی است که هنوز بسیاری از ظرفیت‌های خود را برای خنثی‌سازی تحریم‌ها عملیاتی نکرده‌ایم و در واقع از این ظرفیت‌ها غفلت شده است.    
متن کامل را در جام‌جم آنلاین بخوانید

ناصر ایمانی |  کارشناس مسائل سیاسی