
جعبه فرهنگی
در این بخش چند فعالیت فرهنگی و هنری سرگرمکننده و آموزنده را به شما معرفی میکنیم. این موارد را بخوانید، ببینید و بشنوید و اگر تمایلی داشتید شما نیز میتوانید یک فیلم، تئاتر، گالری، پادکست و... به ما و دیگران پیشنهاد دهید.
سینما
درآستانه روز«خلیجفارس»، چه فرصتی بهتر برای بازخوانی یکی ازماندگارترین آثار سینمای ایران. فیلم سینمایی «ناخدا خورشید»،ساخته سال ۱۳۶۵. این فیلم با الهام از رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی، داستانی بومیشده و پرکششی را در بستر جنوبیترین نقطه ایران روایت میکند اما آنچه ناخدا خورشید را فراتر از یک درام ساده میبرد،حضور پررنگ خلیجفارس در بطن داستان است.خلیجفارس در این فیلم فقط یک لوکیشن نیست؛ روحی زنده است که در جریان زندگی، تجارت، خطر و شرافت موج میزند. صدای موجها، ساحلهای ماسهای، لنجها و خورشید داغ جنوب، شخصیتهای زندهای هستند که کنار ناخدا وهمراهانش،قصه راپیش میبرند.ناخدا خورشید همچنان یکی از قلههای سینمای ایران است. دیدن دوباره این فیلم، در روزی که به نام خلیج همیشه فارس ثبت شده، نهفقط یک یادآوری تاریخی، بلکه یک لذت فرهنگی و بصری برای نسل امروز خواهد بود.
تئاتر
در روزگاری که صحنههای موسیقی و تئاتر از هم فاصله گرفتهاند،«ایرج، زهره، منوچهر» پلی است میان این دوهنر. این کنسرتنمایش باشکوه،با الهام ازداستانهای کهن شاهنامه، درقالبی مدرن ودرخشان،روایتگر عشق، دلاوری وفاجعهای انسانی است که هنوز هم دلها را به تپش وامیدارد.در این اجرا،چهرههایی نامآشنا ازموسیقی و تئاتر ایران گردهم آمدهاند تا با همدلی وخلاقیت،اثری بهیادماندنی رارقم بزنند.قصه پسرفریدون،«ایرج»که قربانی کینهتوزی و رقابت دوبرادرش شد،دراین کنسرت نمایش با حضور شخصیت تازهای به نام «زهره»ابعاداحساسی وانسانی تازهای مییابد وفرصتی میشود برای تماشاگر تا نگاهی نوبه یکی ازداستانهای تلخ شاهنامه بیندازد.اگربه فرهنگ، تاریخ وهنر ایران علاقهمندیدومیخواهیدیک شب متفاوت را با موسیقی اصیل ایرانی و داستانی پرشور واحساسی تجربه کنید، تماشای«ایرج،زهره، منوچهر» را از دست ندهید.
شعر
در آستانه روز خلیجفارس، جاداردنگاهی بیندازیم به شعر زیبای «خلیجفارس»سروده شاعر معاصر عبدالجبار کاکایی. شعری که با زبانی لطیف، تصویری غرورآمیز و عاطفی از این پهنه آبی ریشهدار در فرهنگ ایرانی ارائه میدهد. در این شعر، خلیجفارس نهتنها بهعنوان یک منطقه جغرافیایی، بلکه بهعنوان نماد هویت، تاریخ و ایستادگی ملت ایران تصویر میشود. شاعر با زبانی شاعرانه و در عین حال پرصلابت، ازآبهایی سخن میگوید که شاهدعبور تمدنها،تجارتها و رشادتها بودهاند.کاکایی بااشاره به واژه «فارس» درنام این خلیج، براصالت تاریخی وفرهنگی آن تأکید میکند؛واژهای که نهفقط نشانهای از جغرافیا، بلکه نشان ملیت و خاطره جمعی ایرانیان است.شعر عبدالجبار کاکایی، با موسیقی واژههایش، خواننده را به عمق تاریخ میبرد و یادآوری میکند که این آب نیلی، میراثی است که باید با افتخار و آگاهی از آن پاسداری کرد.
در ادامه بخشی از این شعر را میخوانیم:
ما با تو ای خلیج شقایق، ای خلیجفارس
چون صخرههای تا به ابد، جاودانهایم
پادکست
در دنیای پرهیاهوی امروز، میان دغدغهها و رفتوآمدهای روزمره، گاهی بیش ازهرچیز به یک صدای آرام،یک گفتوگوی صمیمی و یک تلنگر برای فکر کردن نیاز داریم. پادکست «کولهپشتی» دقیقا همین صداست؛ صدای یک همسفر آرام در مسیر زندگی که بدون قضاوت، بیهیاهو و بدون شعار،حرف دل خیلی ازما رامیزند.کولهپشتی یک پادکست گفتاری است که هر قسمت آن پر از خاطره، تجربه، تأمل و احساس است. در این پادکست، سجاد سلیمانی (خالق و گوینده صمیمی آن) با بیانی صادقانه از موضوعاتی حرف میزند که در ظاهر ساده هستند اما عمقی شگفتانگیز دارند.اگر دنبال پادکستی هستید که شما را وادار به فکر کردن کند، بدون آنکه خستهتان کند یا شعار بدهد، اگر دوست دارید درمسیر رفتوآمد، هنگام قدمزدن یا حتی پیش از خواب، همراهی امن و بیادعا در گوشتان نجوا کند، کولهپشتی را بشنوید.این پادکست نهتنها یک تجربه شنیداری، بلکه فرصتی است برای توقفی کوتاه در دل شتاب زندگی، برای بازنگری در احساسات و انتخابها.
درآستانه روز«خلیجفارس»، چه فرصتی بهتر برای بازخوانی یکی ازماندگارترین آثار سینمای ایران. فیلم سینمایی «ناخدا خورشید»،ساخته سال ۱۳۶۵. این فیلم با الهام از رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی، داستانی بومیشده و پرکششی را در بستر جنوبیترین نقطه ایران روایت میکند اما آنچه ناخدا خورشید را فراتر از یک درام ساده میبرد،حضور پررنگ خلیجفارس در بطن داستان است.خلیجفارس در این فیلم فقط یک لوکیشن نیست؛ روحی زنده است که در جریان زندگی، تجارت، خطر و شرافت موج میزند. صدای موجها، ساحلهای ماسهای، لنجها و خورشید داغ جنوب، شخصیتهای زندهای هستند که کنار ناخدا وهمراهانش،قصه راپیش میبرند.ناخدا خورشید همچنان یکی از قلههای سینمای ایران است. دیدن دوباره این فیلم، در روزی که به نام خلیج همیشه فارس ثبت شده، نهفقط یک یادآوری تاریخی، بلکه یک لذت فرهنگی و بصری برای نسل امروز خواهد بود.
تئاتر
در روزگاری که صحنههای موسیقی و تئاتر از هم فاصله گرفتهاند،«ایرج، زهره، منوچهر» پلی است میان این دوهنر. این کنسرتنمایش باشکوه،با الهام ازداستانهای کهن شاهنامه، درقالبی مدرن ودرخشان،روایتگر عشق، دلاوری وفاجعهای انسانی است که هنوز هم دلها را به تپش وامیدارد.در این اجرا،چهرههایی نامآشنا ازموسیقی و تئاتر ایران گردهم آمدهاند تا با همدلی وخلاقیت،اثری بهیادماندنی رارقم بزنند.قصه پسرفریدون،«ایرج»که قربانی کینهتوزی و رقابت دوبرادرش شد،دراین کنسرت نمایش با حضور شخصیت تازهای به نام «زهره»ابعاداحساسی وانسانی تازهای مییابد وفرصتی میشود برای تماشاگر تا نگاهی نوبه یکی ازداستانهای تلخ شاهنامه بیندازد.اگربه فرهنگ، تاریخ وهنر ایران علاقهمندیدومیخواهیدیک شب متفاوت را با موسیقی اصیل ایرانی و داستانی پرشور واحساسی تجربه کنید، تماشای«ایرج،زهره، منوچهر» را از دست ندهید.
شعر
در آستانه روز خلیجفارس، جاداردنگاهی بیندازیم به شعر زیبای «خلیجفارس»سروده شاعر معاصر عبدالجبار کاکایی. شعری که با زبانی لطیف، تصویری غرورآمیز و عاطفی از این پهنه آبی ریشهدار در فرهنگ ایرانی ارائه میدهد. در این شعر، خلیجفارس نهتنها بهعنوان یک منطقه جغرافیایی، بلکه بهعنوان نماد هویت، تاریخ و ایستادگی ملت ایران تصویر میشود. شاعر با زبانی شاعرانه و در عین حال پرصلابت، ازآبهایی سخن میگوید که شاهدعبور تمدنها،تجارتها و رشادتها بودهاند.کاکایی بااشاره به واژه «فارس» درنام این خلیج، براصالت تاریخی وفرهنگی آن تأکید میکند؛واژهای که نهفقط نشانهای از جغرافیا، بلکه نشان ملیت و خاطره جمعی ایرانیان است.شعر عبدالجبار کاکایی، با موسیقی واژههایش، خواننده را به عمق تاریخ میبرد و یادآوری میکند که این آب نیلی، میراثی است که باید با افتخار و آگاهی از آن پاسداری کرد.
در ادامه بخشی از این شعر را میخوانیم:
ما با تو ای خلیج شقایق، ای خلیجفارس
چون صخرههای تا به ابد، جاودانهایم
پادکست
در دنیای پرهیاهوی امروز، میان دغدغهها و رفتوآمدهای روزمره، گاهی بیش ازهرچیز به یک صدای آرام،یک گفتوگوی صمیمی و یک تلنگر برای فکر کردن نیاز داریم. پادکست «کولهپشتی» دقیقا همین صداست؛ صدای یک همسفر آرام در مسیر زندگی که بدون قضاوت، بیهیاهو و بدون شعار،حرف دل خیلی ازما رامیزند.کولهپشتی یک پادکست گفتاری است که هر قسمت آن پر از خاطره، تجربه، تأمل و احساس است. در این پادکست، سجاد سلیمانی (خالق و گوینده صمیمی آن) با بیانی صادقانه از موضوعاتی حرف میزند که در ظاهر ساده هستند اما عمقی شگفتانگیز دارند.اگر دنبال پادکستی هستید که شما را وادار به فکر کردن کند، بدون آنکه خستهتان کند یا شعار بدهد، اگر دوست دارید درمسیر رفتوآمد، هنگام قدمزدن یا حتی پیش از خواب، همراهی امن و بیادعا در گوشتان نجوا کند، کولهپشتی را بشنوید.این پادکست نهتنها یک تجربه شنیداری، بلکه فرصتی است برای توقفی کوتاه در دل شتاب زندگی، برای بازنگری در احساسات و انتخابها.