تمدن مهدوی و نقش رسانه‌ملی

تمدن مهدوی و نقش رسانه‌ملی

انتظار برای تمدن جهانی مهدوی‌(عج)،در قلمرو تلاش علمی،معنایش چیست؟ ما واقعا تصوری از جامعه مهدوی در ارتباط با علم کامل از سوی رهبری دارای عصمت ذاتی نداریم. آن جهان از جنس تمدن ما نیست اما ما با افق‌های انسان غیر‌معصوم، یعنی افق هستی خود، انتظار می‌کشیم؛ در عمل می‌کوشیم مسیری راطی کنیم که مورد رضای خداوند و امام عصر‌(عج)باشد و درتکالیف‌مان صادقانه وکوشا عمل کنیم.

پرسش کنونی این است که امروز در انجام تکالیف‌مان آیا در قلمرو ملی و پاسخ به نیازهای یک نهضت احیای علمی در رسانه‌ملی، ما با یک‌ نوزایی و طراحی متفکرانه ‌جهت آزاد‌اندیشی و مشخصا بازخوانی علوم انسانی مدرن با نگاه عمیق اسلامی روبه‌رو هستیم؟ 
به‌نظر می‌رسد اول این‌که خواست وعمل و نیازو گفتمان بازخوانی امروزین نسبت علم و دین و انگیزه رهایی از تقلید سطحی از دانش جدید غرب و شناخت عمیق و سپس بازخوانی علوم انسانی به‌نحو تخصصی و تحت جهان‌بینی اسلام، وارد یک حرکت زنده و کاربردی شده است؛ و دوم این‌که رسانه‌ملی نسبت به این امر حیاتی آگاهانه چه واکنشی نشان داده و آیا در مسیر آن گام برمی‌دارد؟
برنامه‌هایی همچون‌ دارالعلم و رویدادهای گفت‌وگویی کانال ۴ حول گفتمان‌های بنیانی، نشانه‌ای دلگرم‌کننده است. این برنامه‌ها اگرهم نواقصی داشته باشند، بالقوه ظرفیت ایفای نقش جدی دریاری‌رساندن به رشد یک نوزایی را دارد. البته شیاطین بی‌اعتنا به این نکته نیستند و همان‌طور که ۴۶ سال در سرگرم‌کردن حکومت و مردم با بحران‌آفرینی و مانع‌تراشی و گرفتن مجال حرکت در راه توسعه موزون و جامع ودستیابی به‌اهداف یقینی انقلاب اسلامی کوشیدند، اکنون هم فرصت رابرای معطل‌کردن انقلاب و عدم رهایی از مشغله‌های مزاحم کار اصلی، تلف نمی‌کنند و ما باید با هوشمندی و طراحی و تلاش فراوان، تن به سستی و خرابکاری خارجی و داخلی شیاطین ندهیم. رسانه‌ملی باید ظرفیت به‌راه‌انداختن یک جریان فراگیر و عمومی را داشته باشد و درباره شناخت مضبوط و نیز سنجشگری سیستماتیک‌ علوم جدید و تاثیرشان بر‌فهم دینی و نیز تاثیر فهم دینی در دستامدهای نظری نو در علوم انسانی از یک‌سو و نظارت معرفتی قرآن و خاندان وحی بر سپهر فکری و ایدئولوژیک نهان در تفاسیر علوم انسانی مدرن، نقش فعال ایفا کند و با این فضا در دمیدن جان‌ تازه به کالبد نهضتی کوشا باشد که نیاز به آن در زیر پوست جامعه همچون یک‌خواست عمومی ریشه دوانده است. بیایید کمی روشن‌تر و جدی‌تر درباره رسانه و نهضت و بازخوانی سیستماتیک و مضبوط علوم انسانی مدرن و اسلام سخن بگویبم و آگاهانه‌تر به نقش رسانه‌ملی توجه کنیم. 
     
نوزایی علمی در انقلاب
ما درباره معنای تمدن اسلامی و جنبش علمی و اشکال تحریف‌آلود و رهزن حول این مفهوم، در تاریخ اسلام سخن گفتیم؛ به‌ویژه در دوران حکمرانی بنی‌عباس و تحرکات جنبش ترجمه واثر آن در آگاهی امت یا ایجاد التقاط در اسلام ناب و همچنین مفهوم حقیقی تمدن اسلامی ‌که با نظام حکمرانی تحت امامت خلیفه الهی در زمین (عج) محقق خواهد شد. و همین‌طور درباره جنبش‌های گوناگون علمی در دوران غیبت، در قرن دوم، چهارم، ششم و هفتم و مسائل آنها حرف زدیم که البته هنوز حرف‌های فراوانی در این زمینه ناگفته مانده و اندیشمندان و محققان کارهای فراوانی کردند... امروز موضوع اصلی ما این ضرورت و پاسخگویی به آن درشرایط انقلاب اسلامی است.این موضوع یعنی نوزایی علمی درانقلاب اسلامی، از نهادی‌ترین ضروریاتی است که از روز اول انقلاب اسلامی و حتی پیش از آن دلمشغولی امام (ره) و شاگردان فعال او و دیگر عالمان‌ در رده رأس نهضت بوده و ادامه یافته. شهید مطهری، شهید سید‌باقر صدر، حتی مرحوم فلاطوری و البته شهید بهشتی و شهدا و عالمان حوزوی خصوصا آنان که درگیر علوم انسانی مدرن و دانشگاه بوده‌اند، امثال شهید باهنر و شهید مفتح و نیز شهید دیالمه، و البته نگاه نوی رهبر انقلاب در مشهد، در صف مقدم متفکرانی بودند که در متن انقلاب اسلامی به این موضوع اندیشیدند. از سوی دیگر دانشگاهیانی که تحصیلات دانشگاهی تخصصی در علوم مدرن داشتند مثل دکتر شریعتی، و پیشاپیش او مهندس بازرگان و دکتر نصر، دکتر شایگان، آیت‌الله حائری و... ایده‌های خود را و دغدغه‌های خویش را بنا به نگرش خاص‌شان بیان کردند. در این میان از دوران مشروطه، متفکران و فیلسوفان و شارحان مشهور نظراتی درباره علوم مدرن ابراز کردند؛ ‌از سیدجمال‌الدین اسدآبادی تا حضرات نائینی و رفیعی و قشقایی و مدرس، ملاحظاتی در‌خصوص دانش جدید عصر خود داشتند. رهبران مشروطه که پاره‌ای فراماسون بودند، با جهان غرب اجمالا برخورد کردند. از فراهانی و امیر کبیر تا مشیرالدوله و مستشار‌الدوله و امین‌الدوله و تقی‌‌زاده و... درباره نسبت اسلام و علم جدید صحبت کردند و جریان ‌پروتستانیسم اسلامی از زمان آخوندزاده و تقی‌زاده و ملکم‌خان‌، همچون پاسخی غربگرایانه به علم‌گرایی نو در اصلاح دینی غربگراها مطرح بوده است. 
     
مصائب مدرنیته
درحقیقت ما با یک صحنه بسیار متنوع و گاه مغشوش در بحث نسبت دین اسلام با علوم مدرن خصوصا علوم انسانی آن‌هم به‌صورت ابتدایی و نامضبوط و سلیقه‌ای سروکار داشتیم. جریان اصلی به امرحرکت خودبه‌خودی یا بهتر بگویم مدرنیزاسیون تحت فرمان استعمار سپرده شد که نشر علوم غرب به‌شیوه نظام پیرامونی و تقلیدی و سطحی و جهت رفع نیازهای نظام پیرامونی و جامعه پیرامونی را به‌عهده داشت و همه دیگران درمقام منتقدان پراکنده عمل کردند؛ اما منسجم‌ترین جریان انتقادی دارای انسجام و جزئیات نسبت به علم و فلسفه غرب جدا از فضای حوزه‌های علمیه، درقبل از انقلاب، جریانی بود که دکتر فردید بنا نهاد و نگاهی هویت‌مند و مضبوط درباره علوم و مدرنیت باهویت اسلامی و بومی ایرانی را تشریح کرد و تا بعد از انقلاب ادامه داشت... و این هم هرگزنتوانست به جنبش ونهضت علمی عملی یاری برساند و راه‌حل خودرا تحقق بخشد و به طرح کاربردی بدل نماید. مورد دیگر تلاش برای بازخوانی علوم انسانی، از سوی علامه طباطبایی در المیزان اتفاق افتاد. دفاع از رئالیسم در برابر انواع سوبژکتیویسم مارکسی و ایده‌آلیستی لیبرالیستی اولین برخورد فلسفی از منظر اسلام در عصر جدید به علوم غرب بود اما فرآیند ساماندهی به کاوش علمی در علوم جدید اگرچه با طرح دقیق هرگز در ایران شکل نگرفت لیکن ضمنا ‌امری نبود که به‌صورت ولونتاریستی(VOLUNTARISTIC) بدون توجه به تحقق حداقل‌هایی در تحولات علمی جامعه و فضای زندگی، بتواند رخ دهد.انقلاب اسلامی از روز اول با نقش اثر‌گذار نگرش امام و حضراتی نظیر استاد مطهری‌، در فکر یک‌ نهضت علمی نو بود. متأسفانه با انواع توطئه‌ها و ترورها و جنگ و بحران‌ها و تأثیر آنها در محدودیت فضای آزاد‌اندیشی، این امر حیاتی در محاق قرار گرفت و با وجود تلاش امام برای برانگیختن حوزه و دانشگاه به عمل فعال، طرحی ‌کارآمد و کاربردی پدیدار نشد. 

احمد میراحسان - نویسنده و منتقد