امام گفت‌وگو

امام گفت‌وگو

گفت‌وگویی که حضرت رضا(ع) با اصحاب ادیان داشتند، بسیار برجسته است و نمونه‌ای از گفت‌وگوی میان ادیان در تاریخ اسلام به‌شمار می‌رود. البته من اطلاع ندارم که به آن گستردگی در دوره‌های بعد تکرار شده باشد. بله، مناظراتی میان علمای شیعه و دیگر ادیان وجود داشته اما این‌که همه اصحاب ادیان در یک جا جمع شوند و علمای ما با آنها بحث کنند، حداقل من خبر ندارم.

امام رضا(ع) سبک خاص خود را در این زمینه داشتند و امروز که در دوره مدرن هستیم، بهتر می‌توانیم به پیشرفتگی و عمق نگاه ایشان پی ببریم. کاری که حضرت رضا(ع) انجام دادند، منحصر به‌فرد بود. اشراف ایشان بر متون اصحاب ادیان، تنها حاصل مطالعه نبود، بلکه از علم الهی ویژه‌ای که خداوند به ایشان عطا فرموده بود، نشأت می‌گرفت. البته سایر ائمه نیز این علم را داشتند اما شرایط برای آنها فراهم نشد تا مانند امام رضا(ع) به این صورت عمل کنند. بنابراین نباید از علما انتظار داشت که همان اشراف و احاطه را بر متون ادیان دیگر داشته باشند و بتوانند مانند اهل‌بیت(ع) به عمق پنهان اندیشه‌های آنها دست یابند و آنها را آشکار کنند. حکومت‌ها نسبت به امامان پس از امام رضا(ع) تنگناهایی ایجاد کردند و آنها را در مضیقه قرار دادند، به‌گونه‌ای که ارتباط ایشان با علما و اصحاب ادیان را محدود کردند. البته حضرت جواد(ع) در برخی موارد با بعضی از علمای اهل سنت تعاملاتی داشته‌اند که در حکومت وقت نقش‌آفرین بودند اما به‌طور کلی ائمه(ع) اجازه نیافتند که با اصحاب ادیان ارتباط مستقیم و گسترده‌ای داشته باشند. با این حال، مطالبی که از ائمه(ع) پس از حضرت رضا(ع) به ما رسیده، بی‌ارتباط با این مسائل نیست. برای نمونه، زیارت جامعه کبیره که از امام هادی(ع) نقل شده، نوعی مرام‌نامه شیعی محسوب می‌شود و در واقع اهل‌بیت(ع) در آن، جامعه را به سوی عرضه فکر و اندیشه در چهارچوب خلافت الهی سوق داده‌اند. البته همان‌طور که عرض کردم، نشستن در جلسه با اصحاب ادیان و بحث مستقیم به این معنا کمتر دیده می‌شود. در مورد امام عسکری(ع) نیز معروف است که یعقوب کندی، (فرزند اسحاق کندی که به فیلسوف عرب شهرت دارد و شاید بنیان‌گذار مدرسه فلسفی در اسلام همزمان با دارالحکمه مامون باشد) در زمان خود در حال نگارش کتابی درباره تناقضات قرآن بود. حضرت امام عسکری(ع) یکی از اصحاب خود را مأمور کرد تا نزد یعقوب کندی برود و او را نسبت به خطای دیدگاهش هوشیار کند. آن شاگرد سخنی را ابتدا از زبان خود بیان کرد اما یعقوب کندی متوجه شد که این سخن از او نیست و از او پرسید که این حرف از کیست. شاگرد گفت این سخن از امام حسن عسکری(ع) است. این نمونه‌ای از مواجهه ائمه(ع) با افکار انحرافی است‌؛ گاهی خطاهای اصحاب اندیشه را به آنها گوشزد می‌کردند و نسبت به برخی انحرافات، به‌ویژه در میان صوفیان، تذکراتی می‌دادند. در بیانات امام عسکری(ع) به برخی انحرافات صوفیانه اشاره و نقد شده است. در دوران غیبت صغرا و کبرا نیز کمتر شنیده شده که اصحاب ادیان به‌طور مستقیم با علمای شیعه جلسات بحث و مناظره داشته باشند. شاید به این دلیل که یا ما آمادگی لازم را نداشتیم یا آنها خود را درحصار قرار داده ونمی‌خواستند این مباحث [که در نقد آنها بوده] به جامعه راه پیدا کند. نکته دیگری که می‌خواستم عرض کنم این است که برخی بزرگان ما مانند ابوریحان بیرونی، که فردی حقیقت‌جو و دارای گرایشات شیعی بود و جهان‌دیده به شمار می‌رفت، در سفر به هندوستان همراه سلطان محمود غزنوی، اطلاعات دقیقی درباره اعتقادات هندوها جمع‌آوری کرد اما باز هم مواجهه فکری مستقیم از ایشان و نشستن در جلسه با اصحاب ادیان به آن صورت گزارش نشده است. البته گاهی اشکالاتی که در افکار آنها وجود داشت را تذکر می‌داد اما جلسه مناظره و مواجهه فکری مستقیم کمتر دیده می‌شود. 
متن کامل را در جام جم آنلاین بخوانید

حجت‌الاسلام دکتر رضا الهی‌منش | نویسنده و پژوهشگر