نسخه Pdf

قتل با چکش، تنگ آب و جوراب

گزارش تپش از وسایل عجیبی که آلت قتاله شدند

قتل با چکش، تنگ آب و جوراب

قتل‌ها همیشه با آلات قتاله شناخته‌شده مانند اسلحه، چاقو، طناب، سوزاندن، مثله کردن یاسقوط از ارتفاع و با برنامه‌ریزی و نقشه قبلی رخ نمی‌دهند. گاهی افراد با استفاده از وسایل بسیار ابتدایی و پیش‌پاافتاده وحتی بدون نقشه قبلی مرتکب جنایت عمدی یا غیرعمدی می‌شوند.

لوازمی مانند تنگ آب، قرص، سیم برق، چکش، جوراب و حتی قلیان ازجمله آلات قتاله‌ای هستند که در عین مضحک بودن، قتل‌های مرگباری را رقم زد‌ه‌اند. در این گزارش به نمونه‌ای از این قتل‌ها اشاره می‌کنیم.   

قتل با تنگ آب 
یکی ازعجیب‌ترین قتل‌ها توسط مردی رخ داد که مقتول را با تنگ آب به قتل رسانده بود. مقتول یک درجه‌دار نظامی اهل افغانستان به نام نعیم بود که بعد از حمله طالبان مورد تهدید قرار گرفت.بعد ازآن، تهدید وفشارها روی خانواده نعیم زیاد شد و برای همین راهی ایران شدند. همسر نعیم به آمریکا رفت و قرار بود نعیم نیز پس از مدتی به او ملحق شود.نعیم60 ساله در ایران به‌عنوان نگهبان یک خوابگاه متروکه در غرب تهران مشغول کارشد اما شامگاه چهارم اسفند سال1402 همسایه‌ها جسد غرق خون او را در حیاط خوابگاه دیدند وموضوع را به پلیس گزارش‌کردند.با آغاز بررسی‌ها، پلیس به پسر افغان 18ساله‌ای رسید که با خواهرزاده مقتول به آنجا رفت و آمد داشت و مشخص شد او دست به قتل نعیم زده. متهم پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد و گفت: «شب حادثه مقتول به من زنگ زد و گفت خواهرزاده‌اش اینجاست. به آنجا رفتم اما خواهرزاده‌اش نبود. مقتول به من چای داد که بعد فهمیدم آن را مسموم کرده. با خوردن چای بی‌هوش شدم و او به من تجاوز کرد. به همین خاطر وقتی به‌هوش آمدم با او درگیر شدم و با تنگ آب کشتمش و بعد فرار کردم». 

قتل با جوراب مردانه 
فریبا پس از قتل همسرش نشان داد برخی افراد می‌توانند با ابتدایی‌ترین ابزار مرتکب جنایت شوند. آلت قتاله فریبا چیزی نبود جز یک لنگه جوراب مردانه. ماجرای فریبا و همسرش بهمن سال 1402 رقم خورد. آنها 14سال با هم زندگی کرده بودند اما به‌دلیل بچه‌دار نشدن و مسائل مختلف، زندگی آنها رنگ خوشی به خودش ندیده بود. فریبا می‌خواست از همسرش جدا شود اما بهمن گفته بود طاقت دوری او را ندارد و راضی به جدایی نیست. کشمکش‌ها ادامه داشت تا این‌که یک شب دوباره درگیری میان آنها آغاز شد و پس از زد و خورد دوطرفه، مرد چهارزانو کف آشپزخانه نشست و داد و فریاد کرد. زن که عصبانی شده بود، سعی کرد ابتدا با پیچیدن شال دور گلویش او را آرام‌ کند اما بیهوده بود و این‌بار جوراب مردانه شوهرش را در دهان او فرو کرد و دو دقیقه آن را نگه‌داشت. بعد که بی‌حرکت شد ابتدا تصور کرد به‌دلیل مصرف داروهای آرام‌بخش خوابش برده اما ظهر فردا که سراغ مرد رفت، متوجه مرگ او شد و سعی کرد با صحنه‌سازی مرگش را خودکشی نشان دهد ولی با اعلام موضوع به پلیس و آغاز تحقیقات جنایی، مچ فریبا به‌عنوان قاتل باز شد.  

قتل با قلیان
بیستم بهمن سال 1402 با کشف جسد مرد جوانی داخل یک خودرو در پارکینگ ساختمانی در غرب تهران، پای پلیس به این ماجرا باز شد. جسد متعلق به مردی حدودا 25ساله‌‌ بود که به‌دلایل نامشخصی فوت کرده بود. پزشکی قانونی پس از نمونه‌برداری از جسد با آزمایش‌های سم‌شناسی و آسیب‌شناسی اعلام کرد که او بر اثر ضربه جسم سخت بر سرش ضربه مغزی شده و احتمالا به قتل رسیده. با گسترش دامنه تحقیقات و بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف خانه مقتول، مشخص شد او به‌سختی رانندگی می‌کرده و پشت فرمان حالت عادی نداشته. از قرار معلوم مرد جوان قبل از فوت در پارکینگ، با زن جوانی که از گذشته با او در ارتباط بوده قرار ملاقات گذاشته. مأموران زن را بازداشت کردند و او گفت: «مدتی پیش با مقتول در فضای مجازی آشنا شدم و رابطه‌ای میان ما شکل گرفت. روز حادثه او به خانه من آمد. به‌خاطر قرار ازدواج با یکدیگر درگیر شدیم که در یک لحظه کنترل خود را از دست دادم و با شیشه قلیان یک ضربه به سر او وارد کردم».  ظاهرا مرد جوان پس از آن سوار ماشین خود شده که به‌سمت خانه‌اش حرکت کند اما جانش را از دست داده است. 

سوزاندن شوهر زیر پتو  
ساعت 2 نیمه‌شب 19شهریور سال 1401 بود که زن 35‌ساله‌ای فریادزنان از واحد طبقه چهارم بیرون آمد و در‌حالی‌که سرورویی آشفته و پریشان داشت، جیغ می‌زد و می‌گفت «مجید را سوزاندم، بچه‌هایم را نجات دهید». زن همچنان که این جمله را تکرار می‌کرد، پله‌های ساختمان را به‌سرعت پشت ‌سر می‌گذاشت ودرب خانه همسایه‌ها رامی‌کوبید و دوباره می‌گفت «فرزندانم در شعله‌های آتش گیر افتاده‌اند. به دادشان برسید». ماجرای سوختن مجید از آنجا آغاز شد که زن پس از سال‌ها زندگی مشترک مچ شوهرش را گرفته بود و برای همین می‌خواست از او انتقام بگیرد. برای همین زن به شوهرش قرص خواب داد و سپس پنجره را باز کرد تا با سرد شدن فضای اتاق، شوهرش پتو روی خودش بکشد. به گفته زن، سپس او با نخ و سوزن پتو را به تخت دوخت تا شوهرش نتواند به‌راحتی از زیر شعله‌های آتش فرار کند. او همچنان مشغول دوختن پتو بود که یکدفعه شوهرش بیدار شد و زن که هول کرده بود بطری‌های بنزین را خالی کرد و محل را به آتش کشید.  

قتل همسر با خوراندن قرص میگرن 
29 آبان سال 1398‌ راز یک پرونده جنایی در یکی از بیمارستان‌های غرب تهران آشکار شد. آن روز سجاد همسرش زهرا را به بیمارستان برد و ادعا کرد که زنش به‌دلیل مصرف قرص ناشناسی مسموم شده. تلاش‌های کادر درمان آغاز شد اما موفق نبود و زهرا جان خود را از دست داد. سجاد مدعی شد زهرا با خوردن قرص برنج که از عطاری خریده جان داده. او آن‌قدر ضد‌و‌نقیض حرف زد که باعث شک مأموران شد. سجاد بازداشت شد و گفت او همسرش را وادار کرده قرص برنج بخورد. وقتی پلیس علت این کار را از او پرسید، گفت: «زندگی خوبی داشتیم اما مدتی بود به مواد مخدر معتاد شده بودم. چندماهی می‌شد که با دختر جوانی به‌نام شهین آشنا شده بودم و قصد داشتم با او ازدواج کنم. به همین خاطر اول تصمیم به جدایی از همسرم گرفتم اما وقتی مخالفت کرد، نقشه قتلش را کشیدم. همسرم مدتی بود سردردهای میگرنی داشت. به همین خاطر ‌‌دنبال داروی گیاهی برای درمان سردردهایش می‌گشت. با خرید قرص برنج از عطاری، آن را پودر کردم و داخل کپسول ریختم و روی میز آشپزخانه گذاشتم. همسرم که فکر کرده بود همان قرصی است که برای درمان میگرنش خریده آن را مقابل چشمان من خورد. بلافاصله پشیمان شدم و گفتم باید قرص را بالا بیاورد اما او قبول نمی‌کرد. او را وادار به استفراغ کردم. زهرا از رفتارم متعجب شده بود. به دروغ گفتم قرص بوی بدی داشته وبه آن مشکوکم. همان موقع به عطاری رفتم تا دارویی برای خنثی کردن قرص برنج پیدا کنم ولی مرد عطار گفت چنین دارویی وجود ندارد. سپس همسرم را با آمبولانس به بیمارستان بردم و مدعی شدم او داروی اشتباهی خورده. پزشکان معده همسرم را شست‌وشو دادند و او را به اتاق عمل بردند  اما در اتاق عمل جان سپرد».  این مرد به قصاص محکوم و چندی قبل اعدام شد. 

قتل برادر با چکش
بهمن سال 1402 مردی به یکی از کلانتری‌های تهران رفت و گفت یکی از دوستانم به نام متین مدتی است مفقود شده و خانواده‌اش از او خبر ندارند. تلفن همراهش نیز خاموش است. با ثبت شکایت و تشکیل پرونده در دادسرای ناحیه ‌27 (امور جنایی_  ویژه قتل)، تیمی از کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ وارد عمل شدند و در اولین قدم از سازمان پزشکی قانونی و بیمارستان‌ها استعلام گرفتند اما ردپایی به دست نیاوردند. خانواده متین به پلیس گفتند او مجرد و در یک تعمیرگاه کامیون مشغول کار بوده و با یکی از برادرهای خود به‌نام مسعود اختلافات ملکی به ‌ارزش 400میلیارد تومان داشته. همین موضوع باعث شک پلیس شد. پلیس با بررسی فنی و مخابراتی متوجه شد روزی که تلفن همراه متین خاموش شده، با مسعود در اسلامشهر قرار داشته. همین امر باعث دستگیری مسعود شد. مسعود وقتی با شواهد پلیس روبه‌رو شد، در اعترافاتش گفت: «چند سال پیش یک زمین 3000هکتاری خریدیم که قیمت آن 800میلیارد تومان بود. این اواخر به‌خاطر اجاره خانه‌ به‌شدت دچار مشکلات مالی شده بودم و پیشنهاد دادم زمین را بفروشیم اما برادرم قبول نمی‌کرد. بنابراین دچار اختلاف شدیم. روز حادثه با او در تعمیرگاه قرار ملاقات گذاشتم که با یکدیگر بحث کردیم. در یک لحظه چکشی را که روی میز قرار داشت برداشتم و یک ضربه به‌سرش وارد کردم. مسعود روی زمین افتاد و فوت شد». 

کشتن همسر با سیم ‌برق 
سال 1398‌ مردی با وصل کردن سیم برق همسرش را کشت و بعد خانه را به آتش کشید تا راز جنایتش فاش نشود. قربانی نوعروسی بود که مراسم عروسی‌‍‌اش قرار بود 20روز دیگر برگزار شود. روز بعد از حادثه، قاتل برای گمراه کردن پلیس، جسد همسرش را همراه با لوازم خانه به آتش کشید و سپس با آتش‌نشانی تماس‌گرفت. پلیس وقتی به صحنه رسید با مشاهده آرامش عجیب مرد جوان به او مشکوک شد و تحقیقات را آغاز کرد. مرد جوان گفت: «20 روز به ازدواج‌مان مانده بود و همسرم مدام بهانه می‌آورد و می‌گفت لباس و ماشین عروس باید گران‌قیمت باشد. از این رفتارش خسته شده بودم اما او را دوست داشتم ومدام کوتاه می‌آمدم.خانواده‌اش به شهرستان رفته بودندوتنها بودیم.مشغول حرف زدن بودیم که دوباره دعوای‌مان شد. از شدت عصبانیت، دستگاه برقی را که مربوط به کارم بود برداشتم. یک سمت آن را به سه‌راهی زیر تختخواب زنم زدم و طرف دیگر را که سیم بدون عایق بود برداشتم و سمت بدنش گرفتم و از شدت عصبانیت 10ثانیه آن را به بدنش چسباندم که بی‌هوش شد. وقتی به خودم آمدم دیدم فوت کرده. نمی‌دانستم با جسدش چه کنم. با صحنه‌سازی ملحفه را رویش انداختم و بعد لپ‌تاپ و سیم آن را روی جسد گذاشتم و کبریت زدم که آتش‌سوزی از تخت شروع شد. به پارکینگ آمدم و مشغول جمع‌آوری وسایل شدم تا کسی به من شک نکند اما با بررسی‌های پلیس به دام افتادم». 

لیلا حسین‌زاده - گروه تپش
ضمیمه تپش