نسخه Pdf

توپ من پر است!

توپ من پر است!

باید شما هم دیده باشید؛ بعضی از نوجوان‌هایی را که ساعت ۷:۳۰ صبح با پاهایی که انگار به زور دارد روی زمین کشیده می‌شود و با چشم‌های یکی باز و یکی بسته راه می‌روند‌. با لباس مدرسه و پشت لبی که هنوز کامل سبز نشده، سیگار را روی لب می‌گذارند و ناشتا دود می‌کنند تا مسیر مدرسه به سر برسد.‌

بعد هم درصف صبحگاه، همان حرکات شل و بی‌جان تکراری که نامش راگذاشته‌اند «نرمش صبحگاهی» راانجام می‌دهندو لابد پاکت سیگارراجایی قایم می‌کنند که دست احدی به آن نرسد‌ ومن سؤال دارم اما نه از آن نوجوان‌ها که کم‌ هستند وخبط و خطایش عیان است. سؤال دارم ازآن فروشنده‌ای که به نوجوان می‌فروشد، ازخانواده‌ای که حواسش جمع نیست و ازهمه اینها مهم‌تر، سؤال دارم ازمدرسه‌ای که سرش گرم بخشنامه‌های رنگ ووارنگ شده است: تا کی قرار است خودمان را به آن راه بزنیم؟

ما چه می‌کنیم؟
گودبرگ یانسون، روان‌شناس ایسلندی می‌گوید که 20سال پیش،نوجوان‌های ایسلندی درصدر فهرست مشروب‌خواران جوان اروپا بودند.میلکمن، استاد روان‌شناس آمریکایی اضافه می‌کند:«شب‌جمعه نمی‌توانستید در خیابان‌های مرکز ریکیاویک قدم بزنید چون امن به نظر نمی‌آمد. نوجوانان مست، دسته به دسته، با شما دست به یقه می‌شدند.»
امروزه از جهت زندگی پاک نوجوانان، ایسلند در صدر کشورهای اروپایی است. درصد نوجوانان ۱۵و۱۶ساله‌ای که در یک ماه گذشته مست کرده‌اند که از۴۲درصد درسال۱۹۹۸به ۵درصد درسال۲۰۱۶ کاهش یافته است.درصد کسانی که حداقل یک‌بار حشیش مصرف کرده‌اند از ۱۷درصد به ۷‌درصد رسیده است. آنهایی که هر روز سیگارمی‌کشند از ۲۳‌درصد فقط به ۳‌درصد رسیده است.این بخشی از یک مقاله ترجمه شده است. شاید برای شما هم سؤال باشد که چطور می‌شود؟ ایسلندی‌ها با چه ضرب و زوری مواد مخدر را از دست نوجوان‌ها گرفته‌اند؟ شاید جواب شما را هم مثل من شوکه کند: ورزش و هنر!
ایسلندی‌ها با تمرکز بر این‌که می‌توانند نوجوان را به هر چیز خوبی عادت بدهند، ورزش را تبدیل به جزئی از روتین زندگی او کردند و این‌طور می‌شود که علاوه بر نجات نسلی از انحطاط، سلامت زندگی و موفقیت‌های ورزشی بیشتری را برای آینده ایسلند به دست آورده‌اند.
حال سؤال اینجاست! ما تا چه اندازه در مدارس خود به زنگ ورزش اهمیت می‌دهیم؟

چند سؤال تو در تو!
راستش توپ من کمی پر است و می‌خواهم با همین توپ پر در زمین آموزش و پرورش بازی کنم! البته قرار نیست حرفی از اشتباهات سیستم آموزشی در دوران دبستان بزنم و این‌که طبق نظر روان‌شناسان مطرح دنیا، کودک باید با بازی و نشاط چیزی را یاد بگیرد و نه این‌که چند ساعت پشت میز بنشیند! اما چون اینجا نوجوانه است و گفتن از نوجوان اولویت دارد، صرفا می‌خواهم به این بپردازم که آیا جز تهران که مدارسش یکی در میان امکانات ورزشی خوب دارند، شهرهای دیگر هم خیری از امکانات ورزشی آموزش و پرورش دیده‌اند؟ 
آیا به اندازه ظرفیت مدارس و تعداد دانش‌آموزان، امکانات ورزشی در اختیار هست؟ آیا بهتر نیست هر منطقه حداقل چند سالن ورزشی داشته باشد تا برای روزهای خاصی از هفته به مدارس اختصاص بدهند؟ بلکه دانش‌آموز طعم ورزش در سالن ورزشی و زمین مخصوص را بچشد و دیگر روی آسفالت‌های مدرسه ندود وتمرین نکند؛ البته اگر همان آسفالت مدرسه هم ترک نخورده باشد! آیا همین تغییر، رضایت از زنگ ورزش و میل دانش‌آموز را برای شرکت در این کلاس افزایش نمی‌دهد؟ به‌خصوص برای دختران که ورزش کردن با مانتو مدرسه و مقنعه را تجربه می‌کنند. هرچند که می‌دانم هستند مدارس خاصی که سالن ورزشی مخصوص به خود را دارند و به گمانم «از ما بهترون» که می‌گویند‌، یعنی همین!
این را هم تا از قلم نیفتاده بگویم که طبق نظر پژوهشگران، فعالیت بدنی در نوجوانی و در مدرسه علاوه بر تقویت قوای جسمی، ضریب هوشی را در یادگیری مباحث علمی افزایش می‌دهد. به عبارت بهتر، کمک می‌کند تا مطالب برای دانش‌آموز بهتر جا بیفتد. آیا با این وجود، بهتر نیست که آموزش‌و‌پرورش به فکر تقویت اساسی زنگ تربیت بدنی در مدارسش باشد؟ مخصوصا که میانگین نمرات نهایی دانش‌آموزانش در سال‌های اخیر شاهکار بوده!
حرف به نمره رسید، یادم افتاد که در سال‌های کنکور تا منتهی به کنکور عملا دانش‌آموزان کنکوری از چرخه فعالیت‌هایی که ربطی به درس ندارند خط می‌خورند. حداقل در مدارس خوب و نمونه که این‌طور هست. دیگر خبری از زنگ ورزش و هنر و حتی گاهی نرمش صبحگاهی هم نیست! کنکوری روزش را با آزمون صبحانه شروع می‌کند و صدق‌ا... العظیم مدرسه را با تست ادا می‌کند. ریاضی به هیچ زنگی اجازه نفس کشیدن نمی‌دهد و مدارس هم که قرار است در نهایت با نمره و رتبه‌های کنکور دانش‌آموزان‌شان سنجیده شوند، فضا را برای جولان درس‌های تخصصی باز می‌کنند‌. چاره‌ای هم نیست! دانش‌آموز هم همین توقع را از مدرسه دارد، چون قرار است از او درباره وضعیت نمره‌اش بپرسند و نه درباره سلامت جسمانی و آرامش روانی‌ای که دارد! حتی این‌که کوله سنگین کتاب‌های درسی در سال‌های آخر به کمرش برای همیشه آسیب می‌زند هم اهمیتی ندارد. در سال کنکور یا سال‌های منتهی به کنکور، کنکوری و اطرافیانش فقط به یک چیز فکر می‌کنند و آن «رتبه» است!

زنگ چه ورزشی؟
همیشه برایم سؤال است که چرا زنگ‌های زبان انگلیسی مدرسه من را در این درس مسلط نکرد؟ و حتی کلاس‌های درس عربی جز چند کلمه و شاید عبارت، آنچه می‌خواست را از درس عربی به من یاد نداد. تازگی‌ها این‌که چرا با آن‌همه زنگ‌های ورزش در هیچ رشته ورزشی‌ای مهارت ندارم هم به سؤالاتم اضافه شده است.چهارزنگ در یک ماه تحصیلی برای یادگیری و مهارت‌آموزی فرصت خوبی است. چرا نه چیزی از بسکتبال سال هفتم عایدم شد و نه از فوتسال سال هشتم؟ بهتر نبود سه سال یک معلم روی یک رشته کار می‌کرد و این من بودم که انتخاب می‌کردم با کدام معلم و در چه رشته‌ای ورزش کنم؟ آیا برگزاری زنگ‌های ورزش به این شکل، تجربه بهتری نبود؟
بحث به معلم رسید. مطمئنا آنچه در هر کلاسی اهمیت دارد، معلم است؛ این‌که معلم در آن زمینه حرفه‌ای باشد، علاقه به تربیت دانش‌آموز داشته باشد و هدفش پر کردن ساعت آموزشی نباشد، می‌تواند سطح آن زنگ را ارتقا بدهد. الان وضعیت بهتر است اما قبل‌ترمعلم‌های ورزش همان معلم‌های کارفناوری بودندکه لابد از پشت میزمعاونت پرورشی بلندشده بودند تا خیلی شسته‌رفته، ساعت آموزشی درس‌ها را پر کنند. سنجش زنگ ورزش هم بستگی داشت به این‌که دانش‌آموز شلوار ورزشی پوشیده بود یا نه؟ ‌
همان‌طور که گفتم و از حق نگذریم در حال‌حاضر وضعیت معلمان تربیت‌بدنی بهتر است. حتی چندی قبل با وزارت ورزش و جوانان صحبت شد که نخبه‌های ورزشی جذب آموزش‌و‌پرورش بشوند. این اقدام به خودی‌خود می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد. اما سؤال اینجاست که آیا این نخبه‌ها جذب می‌شوند‌؟ وضعیت معلم به‌نحوی است که نخبه ورزشی دلش آب بشود برای شرایطی که می‌تواند با ورود به آموزش‌و‌پرورش تجربه کند؟ آیا با آموزشی خصوصی یا کار کردن در سالن‌های ورزشی، وضعیت مالی بهتری نخواهند داشت؟ و شاید در مقایسه با راکت‌های کهنه یا توپ‌های یکی‌در‌میان پر و کم‌باد مدارس، امکانات ورزشی بهتری هم در اختیارشان قرار بگیرد. از طرفی می‌دانند جا‌پای کلاس‌شان محکم است و قرار نیست کسی وقت کلاس را بگیرد تا به جایش ریاضی کار کند!
به نظر بنده آنچه باید مورد بررسی قرار بگیرد، چینش کلی و پایه‌ای یک‌سری چیزهاست. وقتی راهکارهایی ولو خوب آنچنان که باید نتیجه نمی‌دهد، باید به ریشه‌ها نگاه کنیم و گاه خودمان را با آموزش‌و‌پرورش‌های موفق در دنیا مقایسه کنیم. گاهی هم بهتر است به سیره اولیا و انبیا نگاه کنیم و توصیه‌هایی که برای تربیت داشته‌اند.گاهی هم خوب است که یک جامعه یا یک ارگان، جسارت تغییرات بنیادین را داشته باشد یا حداقل حرفش را به زبان بیاورد. هرچند که آموزش‌و‌پرورش کوپن همه تغییرات بنیادین‌اش را برای کنکور می‌سوزاند و هر سال، گلی را به سبزه آراسته می‌کند.

چند گام عقب‌تر...
حرف از وزارت ورزش و جوانان شد و یاد چند نکته مهم افتادم‌؛ اول از همه این‌که ما در چندین و چند شماره نوجوانه با قهرمان‌های ورزشی نوجوان زیادی صحبت کردیم و پای درد‌دل آنها نشسته‌ایم و اکثرا از مدارس خود گله داشتند. از این‌که مدرسه با آنها همراهی نمی‌کند،برای امتحانات به مشکل می‌خورند ونمی‌توانندهمزمان که در اردوهای تیم ملی هستند، دانش‌آموز خوبی هم باشند. شاید درظاهر یک انگشت اتهام به شمای دانش‌آموز باشد که مگر می‌شود همه‌چیز را با هم داشت؟ یا باید قید درس را بزنی یا ورزش را! همان‌طور که چندی قبل این بحث در فضای مجازی هم داغ شده بود. گاهی یک انگشت اتهام گرفته می‌شود به سمت مدرسان که چرا با قهرمان ملی خوب تا نمی‌کنید؟ چرا استرس درس و مدرسه و نمره هم به جانش می‌اندازید و شرایطش را درک نمی‌کنید؟
اما من می‌گویم باید شرایطی برای این دانش‌آموزان خاص طراحی بشود. با توجه به این‌که تعداد نوجوان‌های ورزشکار ماهری که مثل ستاره می‌درخشند روز‌به‌روز در حال افزایش است، باید چند گام عقب‌تر برویم و از زاویه دیگری به این ماجرا نگاه کنیم که چرا همکاری وزارت آموزش‌و‌پرورش در این ماجرا بیشتر نمی‌شود؟ اصلا چرا این استعدادها نباید از اساس در مدرسه کشف بشوند؟
بگذارید منظورم را طور دیگری عرض کنم. همه نوجوان‌ها این فرصت را ندارند که به سالن‌های ورزشی بروند یا خدا بخواهد و استعداد ورزشی خودشان را کشف کنند. اگر وزارت ورزش برای استعدادیابی ورزشی در مدارس جست‌وجو کند، چه؟ اگر این هم‌افزایی با آموزش‌و‌پرورش اتفاق بیفتد، بهتر نیست؟ آن‌وقت هم استعدادها از مناطق مختلف با بهره‌مندی‌های کم یا زیاد کشف شده‌اند و هم بار استرس و دل‌نگرانی برای درس ونمره روی دوش دانش‌آموزان ورزشکارسنگینی نمی‌کند. چه بسا آن‌وقت با چینش دیگری بشود درس را هم در کنار ورزش حرفه‌ای جای داد تا از قلم نیفتد.قبل‌تر هم این را عرض کرده بودم. در بحث استعدادیابی، مدارس می‌توانند نقش‌های پررنگ‌تری را ایفا کنند و از تأثیرگذار‌ترین نهاد در مواجهه با نوجوانان بیشتر از اینها توقع می‌رود‌. با توجه به این‌که بخش زیادی از روز نوجوانان آنجا سپری می‌شود ونقش زیادی در ورود و تعامل با آنها در جامعه دارد.همان‌طور که بسیاری از هنرمندان از دل تئاتر‌های درون‌مدرسه‌ای دیده شده‌اندورشد کرده‌اند، همان‌طوری که مدرسه دکتر و مهندس پرورش می‌دهد،می‌تواند محلی برای کشف ورزشکار وقهرمان ملی هم باشد.البته اگر بخواهد استعدادیابی کند و با ارگان‌های هم‌سو، هم‌افزایی داشته باشد.‌آموزش‌و‌پرورش همان‌طور که می‌خواهد نخبه ورزشی به‌عنوان معلم جذب کند، می‌تواند نخبه ورزشی شکوفا نشده را هم به وزارت ورزش معرفی کند. 

زهرا قربانی - دبیر نوجوانه
ضمیمه نوجوانه
تیتر خبرها