نسخه Pdf

جسدی در مسافرخانه

جسدی در مسافرخانه

دراین بخش حوادث قدیمی را دوباره بازخوانی می‌کنیم؛ حوادثی بسیار‌قدیمی که فقط برخی افراد سن و سال‌دار آن را به یاد دارند و بازخوانی آن با همان ادبیات، نثر و نگارش قدیمی، برای ما و نسل قدیم بسیار جذاب و یادآور خاطرات آن زمان خواهد بود.در این شماره، اخبار جنایی‌ای که درسال‌های ۱۳۴۵تا ۱۳۵۵در روزنامه‌های کیهان و اطلاعات منتشرشده با منبع دیده‌بان تاریخ مرور می‌کنیم:

ظهر دیروز جسد یک جوان 23 ساله در مسافرخانه‌ای پیدا شد. در اطراف گلو و دور چشم‌های جوان فوت شده آثار کبودی دیده می‌شد. وجود این آثار و علائم حاکی از این است که احتمالا او را خفه کرده‌اند. ساعت 11 و 45 دقیقه صبح دیروز به مأموران کلانتری 17 تهران اطلاع داده شد جوانی که ظاهرا 22 یا 23 ساله به‌نظر می‌رسد به‌طور مشکوکی در مسافرخانه‌ای واقع در راه‌آهن فوت شده است. با این اطلاع مأموران کلانتری 17 تهران به مسافرخانه رفتند و متوجه شدند جسد جوانی در حالی که دور چشمان و گلویش آثار کبودی دارد و دماغش نیز خونین است روی یکی از تختخواب‌های مسافرخانه افتاده است. مأموران کلانتری از داخل جیب پیراهنی که به جالباسی آویزان بود یک شناسنامه پیدا کردند که عکس روی شناسنامه با صورت جسد مطابقت داشت. درشناسنامه نام او... 22 ساله قید شده است. مأموران کلانتری موضوع کشف جسد را به دادسرای تهران اطلاع دادند. بازپرس کشیک دادسرای تهران برای روشن‌شدن چگونگی این حادثه به محل رفت و پس از دستور حمل جسد به اداره پزشکی قانونی تحقیقات خود را از صاحب و کارگران مسافرخانه آغاز کرد. 

کیهان 1356

پیرمرد 80 ساله‌ای که نوه 14 ساله‌‌اش را کشته بود، در زندان دق کرد!
حاج‌علی 80 ساله که 40 روز پیش در انتهای خیابان فردوسی تبریز، نوه 14 ساله خود را با 11 ضربه چاقو کشته بود، در زندان شهربانی این شهر به‌‌دلیل تألمات شدید روحی و غصه بیش از حد دق کرد و مرد! حاج‌علی روز حادثه در مقابل‌ ناباوری و حیرت رهگذران با چاقو به‌جان نوه خود افتاد و در‌حالی‌که از شدت تأثر و ناراحتی به‌خود می‌لرزید، پس از آن‌که نوه‌‌اش از پای درآمد فورا به یکی از کلانتری‌ها مراجعه کرد و گفت: من نوه‌ام را کشته‌ام. رضا کوچولو و پاره‌جگرم را با چاقو از پا درآورده‌ام!
پیرمرد تبریزی در گفت‌وگو با خبرنگار ما در تبریز، افزود: پسرم چندی پیش مرا با خفت و خواری از مغازه‌ام بیرون انداخت و اموالم را تصاحب کرد. او به بچه‌های خود(نوه‌های من) سفارش کرده بود هر‌وقت من را در اطراف مغازه دیدند به اذیت و آزارم بپردازند. 
پیرمرد افزود: رضا نوه 14ساله‌ام این اواخر بیچاره‌ام کرده بود. اوبا تشویق و حمایت دوستان کوچولوی خود لحظه‌ای دست از اذیت کردن من بر‌نمی‌داشت. مدام پوست هندوانه و آشغال به‌طرفم پرتاب می‌کرد. 
پیرمرد ادامه داد: روز حادثه من هیچ چیز نفهمیدم و درحالی‌که ازشدت خشم به‌خود می‌لرزیدم، در یک لحظه چاقوی میوه‌فروش همسایه را برداشتم و پیکر کوچولوی رضا را زیر ضربات آن گرفتم. حاج‌علی در بازجویی‌های بعدی هم که از وی به‌عمل آمد ضمن تکرار حرف‌های گذشته‌‌اش، مرتبا پسر ناخلف خود را مسبب این فاجعه قلمداد می‌کرد.دادستان تبریز برای حاج‌علی کیفرخواستی تنظیم و آن را به دادگاه جنایی استان ارجاع و تقاضای اعدام کرد اما قبل از آن‌که پیرمرد تبریزی به پشت میز محاکمه فراخوانده شود و حرف‌های گذشته‌‌اش را تکرارکند،صبح دیروز براثرتألمات شدیدروحی در زندان تبریز درگذشت. 

آبان 1353 
روزنامه اطلاعات

ضمیمه نوجوانه