تحول  یک‌بزهکار زیر دست بازجوهای‌پخمه

تحول  یک‌بزهکار زیر دست بازجوهای‌پخمه

فصل اول سریال«زیرخاکی» به کارگردانی و نویسندگی جلیل سامان اردیبهشت سال 1399 به‌عنوان سریال مناسبتی‌ ماه رمضان روی آنتن شبکه یک سیما رفت. سریالی کمدی ــ تاریخی مربوط به قبل ازانقلاب وسال۱۳۵۷ که مورداستقبال بینندگان تلویزیون قرار گرفت.

این جذابیت سبب شد زیرخاکی تا چهار فصل روی آنتن رفته، داستان فریبرز باغ‌بیشه همچنان برای مخاطب جذاب و دیدنی باشد. فصل اول این مجموعه شروع ماجرای فردی ساده‌لوح به نام فریبرز باغ‌بیشه با بازی پژمان جمشیدی که در سال‌های قبل از انقلاب به دنبال گنج و زیرخاکی است. او درمسیر پیدا‌کردن گنج مورد نظرش درگیر مسائلی همچون‌؛دستگیری به جرم پخش اعلامیه ضد‌شاه، کمک به برادرش در تعمیر موشک ارتش و همکاری باگروه‌های انقلابی شده، راهی زندان می‌شود. نکته جالب اینجاست که این ‌فرد در همه این موارد از ماجراهایی که به‌واسطه انقلاب 57 رخ می‌دهد بی‌خبر و بی‌اعتناست و مشغول به کار خودش است و برخلاف انتظار موقعیت‌های کمیکی را رقم می‌زند.جلیل سامان علاقه زیادی به ساخت سریال‌هایی با سوژه‌های سیاسی ــ اجتماعی دارد و به کارگردانی سریال‌های تاریخ معاصر شناخته شده‌ است. اوکمدی شیرین زیرخاکی را در بستر تاریخ معاصر و انقلاب ترسیم کرده و دوران پهلوی و ساواک را با لحنی متفاوت به تصویر کشیده که تحولات جامعه را در سال‌های پایانی دهه ۵۰ نشان می‌دهد. او با نگارش فیلمنامه زیرخاکی نشان داد توان ساخت طنز موقعیت را به‌خوبی دارد. درونمایه داستانی این مجموعه  تحول بزهکاری است که به صراط مستقیم پا می‌گذارد و باوراندن تحول اخلاقی فریبرز بزرگ‌ترین چالش دراماتیک بر سر راه نویسنده سریال است. آنچه موفقیت سامان را در این ایده تضمین کرد انتخاب بازیگرانی بود که هرکدام در نقش خودچنان درست‌جاگرفتندکه سهم موفقیت سریال راازآن خودکردند.برای باوراندن تحول فریبرزلازم‌بودکه ابتدا همذات‌پنداری بیننده نسبت به یک‌فرد بزهکار برانگیخته شود که انتخاب پژمان جمشیدی این برگ برنده را نصیب سریال کرد. هرچند پژمان جمشیدی پیش از این با حضور در سینما استعداد خودرابه رخ کشیده بود اما او متوجه این نکته بود که نباید شانس تصاحب نقش اول و اصلی سریال بالقوه پربیننده را ازدست بدهد.ازهمین‌رو برای درک نقش فریبرز و ایفای درست آن تلاش قابل ملاحظه‌ای کرد. تلاشی که ‌به خلق شخصیتی منحصربه‌فردمنجر شد.قدم دوم کارگردان، انتخاب ژاله صامتی برای نقش پریچهر بود که او آگاهانه به اغراق متوسل شد واین اغراق وظرافت‌های فراوان دربازی‌اش به‌خوبی جواب داد.گوهر خیراندیش در نقش توران با لهجه شیرازی که بسیار خوب ادا کرد، یکی از بهترین نقش‌های سالمندی را ایفا کرد. بازی رایان سرلک در نقش کاوه که باید وزن بازی خود را بین دو بازیگر حرفه‌ای حفظ می‌کرد هم عالی و غافلگیرکننده بود. این بازیگر خردسال به مدد همراهی وحساسیت سامان توانست تعامل عاطفی وحسی بسیارخوبی با دیگر بازیگران داشته‌ باشد.سامان به‌دلیل تجربه ساخت سریال در سه دهه گذشته تلاشش در بازنمایی تهران دهه 50 به ریزه‌کاری‌ها در فضاسازی مؤثر بود و تا حد قابل توجه و در حد مقدورات و امکانات ازپس نمایش ریزه‌کاری‌ها درفضاسازی برآمد تاسریال کاملا برای مخاطب باورپذیرباشد. زیرخاکی به مدد طراحی لباس، چهره و صحنه در بازنمایی تصویری ایران اواخر دهه 50 و روزهای انقلاب کاملا موفق بود. با این حال آنچه در این سریال اهمیت دارد سوای بازنمایی ایران سه دهه قبل، ترسیم شخصیت‌ها، کاراکترها و بازیگرانی است که تا چه اندازه این آدم‌ها را به روحیه و رفتار آدم‌های آن دوران نزدیک و شبیه کرده که رمز ماندگاری و موفقیت سریال به‌شمار می‌آید. 

نیره رضایی‌مطلق | روزنامه‌نگار