هدایت بچه‌ها به بی‌کران قصه‌ها

چگونه کودکان‌مان را کتابخوان کنیم؟

هدایت بچه‌ها به بی‌کران قصه‌ها

مسیر آسانی پیش‌رویمان نیست! بدیهی است که هدایت کودکان برای دست گذاشتن روی کتاب در میان دنیای متنوعی از اسباب‌بازی‌ها، اصلا کار سهل و آسانی نیست؛ مخصوصا کودکان امروز که گزینه‌های بسیار زیاد و شوق‌آوری برای سرگرمی دارند؛ اسباب‌بازی‌هایی که هرکدام به تنهایی می‌توانند کودکان را به‌وجد و هیجان بیاورند.

اما چطور می‌توانیم در این راه نه‌چندان آسان قدم بگذاریم؟ چطور برایشان تعریف کنیم که با خواندن کتاب، قصه و داستان، می‌توانند خودشان را در دنیای دیگر ببینند و باآدم‌های جدید آشنا بشوند؟که می‌تواننددنیایشان را بزرگ‌تر از آنچه که هست، کنند؟
   
حالا چرا کتاب؟
 شاید چون دلمان می‌خواهد روح و ذهن بچه‌مان فراتر از این چهاردیواری خانه‌مان برود؛ بتواند برود در دهکده‌ای دور و کیلومترها آن‌طرف‌تر و با بچه‌هایش دوستی کند. شاید چون برای خودش بهتر باشد که از زندگی شهید ابراهیم هادی بیشتر بداند؛ که کودکی‌اش را چطور گذرانده و چه باورهاواعتقاداتی داشته است.کتاب می‌تواند این بچه‌ها راازدنیای تکراری و همیشگی‌شان، از اتاق پر از اسباب و وسایل‌شان دور کند و با آدم‌ها، با دنیا بیشتر آشنا کند وهمین آشنایی‌های کوچک، شاید بتواند زمینه‌ساز شکل‌گیری فکرها و به طبع آن، کارهای بزرگ در روزهای جوانی و بزرگسالی‌اش شود: «‌اما آنچه در این میان اهمیت دارد، تربیت کودکان است؛ تربیتی که در سنین کودکی، از طریق دو شاه‌کلید بازی و کتاب، ممکن می‌شود.» این را زهرا رستمی، مشاور کودک و خانواده می‌گوید که معتقد است تربیت مستقیم و اشاره مستقیم به خوب و بد بودن کارها، باعث احساس قضاوت در درون کودک می‌شود اما کتاب همان روش تربیتی غیرمستقیم است که مفاهیم زندگی را برای کودک معنا می‌کند: «‌بچه‌ها به‌صورت غیرمستقیم با شخصیت اصلی همذات‌پنداری می‌کنند؛ به‌جای او فکر می‌کنند و از آن یاد می‌گیرند. به‌خصوص برای بچه‌های سن سه تا 9 سال.» این‌طور که رستمی می‌گوید، کودکان زیر سه سال، به داستان و قصه کتاب به چشم یادگیری نگاه نمی‌کنند اما از سه سال به بعد، هوشیاری‌شان بیشتر است و یادگیری و همذات‌پنداری، نقش پررنگی در سیر تکاملی‌شان دارد.
   
عالم به عمل باشید
منصف باشید و به خودتان جواب بدهید که در طول روز، کودک‌تان در دستان شما بیشتر کتاب می‌بیند یا تلفن همراه؟ شاید هم کنترل تلویزیون؟ پاسخ این سؤال، می‌تواند شما را به این موضوع که فرزندتان چقدر کتابخوان خواهد بود، نزدیک کند؛ موضوعی که زهرا رستمی هم بر آن تاکید دارد و از الگوبرداری کودکان می‌گوید: «‌به‌طور کلی آموزش بچه‌ها به شکل دیداری است؛ آنها باید ببینند که پدر و مادرشان کتاب در دست دارند و کتاب می‌خوانند تا کتاب برایشان ارزش پیدا کند و به آن علاقه‌مند شوند، درغیر‌ این‌صورت، تماشای تلویزیون و در دست داشتن گوشی موبایل، آن چیزی است که می‌بینند و به آن علاقه‌مند خواهند شد.» واقعیت این است که یک پدر و مادر غیر‌کتابخوان، نمی‌توانند توقع یک فرزند کتابخوان داشته باشند؛ فرزندی که به کتاب به چشم یک دوست و یک دنیای جدید نگاه کند. 
   
ماجرای دوستی با خرگوش
قرار نیست اغراق کنیم اما انس گرفتن با کتاب، می‌تواند محبت کتاب، قصه و داستان را در دل بچه‌ها بیندازد. اختصاص دادن ساعاتی از روز مخصوص به کتابخوانی، یکی از توصیه‌های متخصصان این حوزه برای مأنوس شدن بچه‌ها با کتاب است: «‌یعنی چه؟ یعنی کتاب خواندن یا همان قصه خواندن را محدود به ساعات پیش ازخواب نکنیم؛ این‌طور که کودک تصور کند و شرطی شود که ما کتاب می‌خوانیم تا خواب‌مان ببرد.بلکه ما کتاب می‌خوانیم تاچشم و گوش‌هایمان با دنیاهای بزرگ‌تری آشنا شود و بیدار شویم. پس بهتر است ساعت کوتاهی ازصبح یا بعد‌از‌ظهر را درکنار تغذیه و بازی، به خواندن یک قصه کوتاه از کتاب اختصاص بدهیم.»می‌گوییم قصه، چون آن چیزی که می‌تواندکودکان را به کتاب خواندن نزدیک کند، شخصیت‌های فانتزی است که کودک باآنهاارتباط برقرار می‌کند.چنان‌که یک خرگوش بازیگوش یا لاک‌پشتی پیر اما دانا،موضوعات بهتری به کودکان یاد می‌دهند تاخواندن کتابی که صرفا این کار راکردن و آن کار رانکردن رامحورقرار داده است؛موضوعی که ازنظر زهرا رستمی،به ذات وجودی انسان‌ها برمی‌گردد:«‌روح همه ما انسان‌ها،ازکودکی تا کهنسالی وحتی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان، به قصه علاقه دارد. درواقع این حقیقتی درذات وجودی همه انسان‌هاست که به شنیدن روایت‌ها،داستان‌ها و تجربه‌های دیگران، علاقه نشان می‌دهد؛ برای همین است که آموزش ازطریق قصه درکودکی،بهترین راهکار آموزشی و تربیتی است.‌»

اینجا کتاب، آنجا کتاب، همه‌جا کتاب!
بچه‌ها آن چیزی را دوست دارند که برایشان خاطره خوشی به‌جا بگذارد؛ آن چیزی که در لحظه هم خنده و خوشی و حال خوب داشته باشد: «‌و خب حضور و تفریح در محیطی مانند شهر‌کتاب‌ها، کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها که سراسر آن پر از کتاب است و برنامه‌های قصه‌خوانی برگزار می‌کنند، می‌تواند همان راهی باشد که محبت کتاب و داستان‌هایش را در دل بچه‌ها بیندازد. آنها کتاب را می‌بینند، لمسش می‌کنند، با خاله‌های قصه‌گو، می‌گویند و می‌خندند و پایان داستان را جشن می‌گیرند.» و خب چه روز خوش و خاطره ماندگاری از این بهتر؟ روزی که احتمال زیادی دارد تا کودک پیشنهاد خواندن یک کتاب جدید و یک قصه تازه را به پدر و مادرش بدهد و دلش بخواهد آن شب را هم با کتابخوانی به پایان برساند. اما زهرا رستمی، از جا دادن کتاب در سبد خرید هفتگی یا ماهانه خانواده می‌گوید؛ از این‌که کتاب بشود همان جایزه‌ای که قولش را به کودک داده‌اند: «‌اگر به‌صورت هفتگی یا ماهانه، قرار خرید کتاب کودک برای بچه‌ها را بگذاریم، این شوق کتاب جدید، یک داستان جدید و یک دنیای جدید می‌تواند کودک را به داشتن کتاب‌های بیشتر و خواندن بیشتر کتاب علاقه‌مند کند.»
 البته که در این میان، رستمی از آفت کتاب‌های اصطلاحا زردی برای کودک می‌گوید که محتوی چندان مناسبی ندارند: «‌در خرید کتاب به غنی بودن و موضوع فکر شده کتاب هم باید دقت کنیم؛ آن‌قدر که شاید بهتر است پیش از این‌که کتاب را برای فرزندمان شروع کنیم،خودمان یک‌بارآن رابخوانیم وخیال‌مان جمع باشدکه درقالب قصه،قراراست که خوراک ذهنی به کودک‌مان داده شود.» کتابی که اگر با فرهنگ و ارزش‌هایمان سازگار بود، می‌تواند خوراک ارزشمندی برای روح فرزندمان باشد.

نرگس خانعلی‌زاده - گروه جامعه