نسخه Pdf

ما تهرانی‌ها

ما تهرانی‌ها

ما از آن تهرانی‌هایی هستیم که عیدها کمتر پیش می‌آید به شهر پدری‌مان سر بزنیم. از آن‌هایی که مناسبت‌ها را در چاردیواری خانه‌ کوچک‌شان می‌مانند و به مسافران در راه خیره می‌شوند.

به همین خاطر هم مراسمات و اعیاد برای‌مان یا نشان از دید و باز‌دید دارد یا این‌که مادرم غذایی مفصل درست می‌کند و ما دلی از عزا در می‌آوریم، همین.  این قصه تکراری تا سال‌ها به همین منوال بود تا این‌که جایی در این جهان را پیدا کردم که مردمانش به تنهایی و با میل فراوان، اعیاد را جشن می‌گیرند، بدون هیچ اجباری و اغلب تنها!  خوابگاه‌؛ مکانی دور‌افتاده از چشم مردم که در سکوت به زیست اعجاب‌انگیز خود ادامه می‌دهد.  محلی پر از مسافرین دائمی که نه متعلق به سرزمین مقصدند و نه تماما برای سرزمین مبدا.  برای این جماعت دانشجو، جشنی مثل یلدا بندی ا‌ست که آنها را به جهان متصل می‌کند به تمام آن‌‌چیزهایی که لابه‌لای به‌هم‌ریختگی‌ اتاق‌های پنج‌تخته گم کرده‌اند و حالا می‌خواهند هرکدام به‌پاس خاطرات و ریشه‌هایشان جشنی بگیرند. در آن شب که به بهانه یک دقیقه بیشتر کسی غذای خاصی را آماده می‌کند، برخی لباس خاصی می‌پوشند، تعدادی انار پخش می‌کنند و هرکسی مشغول به کاری می‌شود. القصه تمام آن‌هایی که دور از وطن مانده‌اند فارغ از همه‌‌چیز نماینده‌ای می‌شوند از شهرشان و خوابگاه می‌شود یک ایران کوچک. صحنه‌ نمایشی ا‌ست این هزار‌رنگ یلدا در این جزیره که کرد و لروبلوچ و گیلک هرکدام به‌شیوه خودشان به استقبال مادر زمین می‌روند. آن‌ها جلوه‌گر تفاوت‌های سرزمین‌مان می‌شوند و بی‌آن‌که بدانند چه تاثیری خواهند داشت، در سفره‌های کوچک خود فرهنگ‌شان را تقسیم می‌کنند. 

فاطمه علیپور سالستانی - تهران