نسخه Pdf

تریبون زرد دوست‌داشتنی

تریبون زرد دوست‌داشتنی

من از تازه‌نفس‌های نوجوانه‌ام. از همان جدید‌الورود‌هایی که تا چشم‌شان به گروه و موضوع جدید می‌افتد، چشم بسته پیام بعدی و تأکید خانم کریمی روی «دویست و هفتاد کلمه» در ذهن‌شان نقش می‌بندد و نفس‌هاشان دوتا یکی می‌شوند که: حالا چطور متن بالا بلندم را آب بکشم و بچلانم تا دویست و هفتاد کلمه بشود؟

من ازهمان جمع تازه‌واردی هستم که روز اولین چاپ، صد‌بار وارد سایت شده، ضمیمه را باز کرده و ورق زده تا به قلمرو برسد. بعد به عکسش دست کشیده و صفحه را روی نام خودش واستانش نگه‌داشته، چندبارپلک زده تا مطمئن باشد خواب نمی‌بیند.من از همان‌هایی هستم که مدت‌ها در بیرون به دنبال تریبونی می‌گشته که نه کسی سانسورش کند و نه حتی خودش، به خود‌سانسوری مجبور بشود و دست بر قضا، به گروهی با پروفایل زرد و اتفاق مبارکی به نام «نوجوانه» برخورد کرد تا با خیال راحت، از نقد‌هایش بنویسد و از درد و دل هم‌نسل‌هایش. همان نسلی که روی پیشانی‌شان جای خالی برای برچسب بعدی نیست!
بله من تازه‌واردم. تازه‌واردی که میان دغدغه‌ها و بی‌تریبون‌ ماندن‌ها آب رفت و در انتها میان آغوش باز گلدان نوجوانه، جوانه زد برای نوشتن از نوجوان‌هایی که حرف‌ بسیار دارند اما گوش شنوا نه!
نوجوانه، این جوانه پر از گله را پذیرفت، ریشه‌هایش را نوازش کرد و به قلم و کلماتش جرأت داد.
حالا من تازه‌وارد جایی از ذهنم بزرگ نوشته‌ام تا از یاد نبرم که کدام بام به کبوتر قلمم، مهلت پرواز داد.

زهرا سعیدی - اصفهان