نسخه Pdf

رؤیای نویسندگی

رؤیای نویسندگی

تعریف از خود نباشد اما، افرادی که متن‌هایم را خوانده بودند همیشه می‌گفتند که در نویسندگی مستعدم و روزی می‌توانم کتاب یا متنی از خودم را به چاپ برسانم اما فکر می‌کردم نوشتن، کار امثال من نیست و باید به درس و مدرسه‌ام بچسبم، تا شاید روزی، در سال‌های دور، شروع به نوشتن کنم و واقعا متونم را به چاپ‌برسانم.

در دوران مدرسه‌ام، کم‌کم با همسالانم آشنا می‌شدم و به دغدغه‌ها و معضلات آنها پی می‌بردم اما نمی‌دانستم که چطور باید به آنها و گاهی حتی به خودم کمک کنم وچگونه می‌شود چنین موضوع مهمی رابادیگر افراداین جامعه بیان کرد.تا این‌که توانستم وارد این نشریه شوم. با کمال ناباوری دیدم که بالاخره می‌توانم متن‌های خود را در مجله‌ای چاپ کنم و حتی مهم‌تر از آن، می‌توانم درباره خودمان حرف بزنم. نوجوانانی که شناخت آنها نیاز این جامعه است. چراکه آنها به راستی آینده کشورعزیزمان هستند.دوباره ذوقم برای نوشتن را به دست‌آوردم و شروع کردم به پر کردن دفترم و هر هفته بیشتر و بیشتر برای این کاروقت می‌گذاشتم. روزی که اولین متنم در این مجله چاپ شد را به یاد دارم. متنی درمورد تأثیرات وعواقب تقلید نوجوانان از چهره‌های مشهور، با نام طرفدارمقلد که درمجله آخرین سلفی چاپ شد. حتی توصیف لذتی که با دیدن نام خود بر روی کاغذ دیدم برایم بسیار دشوار است... پس درآخر متشکرم از نوجوانه، که توانست چنین فضایی برای افرادی مثل من فراهم کند. چرا که حداقل برای من یکی، از بهترین اتفاقاتی است که در عمرم رخ داده.

محمدحسین غفاری - تهران