
سریال شخصیتساز
در دنیای قصهپردازی، «شخصیت» ستون فقرات هر روایت است اما آیا تحول شخصیت به معنای تغییر ماهوی است یا شکوفایی همان ذات اصیل؟ سریال پایتخت با خلق چهرههایی ماندگار مانند نقی، ارسطو و هما ــ بدون واداشتن آنها به دگردیسی ناگهانی ـ نشان داد که هویتمند بودن شخصیتهادر بستر مکانی و زمانی درست، ازهر«تحول تصنعی» اثرگذارتر است.
در هر داستانی، اعم از قصه، افسانه، رمان، فیلم و... مهمترین عنصر و مؤلفه داستان چیزی نیست غیر از «شخصیت». قطعا هنر و ادبیات به رمان، درام و فیلم خلاصه نمیشوند. وانگهی، ساختن شخصیت به هیچوجه آسان نیست اما هر کسی که میخواهد داستانی را روایت کند، چارهای غیر از این ندارد. اگر بخواهیم ادعا کنیم مهمترین مزیت و توفیق مجموعه سریالهای پایتخت، ظرفیت و توانایی آن در ساختن و به نمایش درآوردن شخصیت بوده، باید قبل از آن به یک سؤال جدی فکر کنیم؛ آیا شخصیتهایی نظیر نقیمعمولی، ارسطو، هما و... در طول شش فصل قبلی دچار «تحول شخصیت» جدی شدهاند یا نشدهاند؟ یا دقیقتر اینکه، آیا اصلا باید دچار تحول شخصیت (به همان معنای مورد ادعای درام غربی) میشدند؟! یا نه، وقتی خوب دقت میکنیم آدمی مثل نقی یا ارسطو، نه واقعا دچار تحول شخصیت شده و نه اصلا بنا بوده که بشود؟! اتفاقی که به نظر نگارنده، حتی درسریالهایی چون «بریکینگ بد»، «نقابداران» و...هم برای قهرمانان داستان نیفتاده است! و شخصیتی مثل ارسطو برخلاف تصور و ادعای خودش، نهتنها همان آدم سابق، بلکه ارسطوی اسبق است! پس سؤال اصلیمان این میشود که با توجه به آغاز پخش فصل هفتم سریال پایتخت، شخصیتسازی چه اهمیتی در دنیای فیلم و سریالسازی دارد و شرایط اصلیاش چیست؟
به دلایل بسیاری، میتوان نخستین کارکرد هر اثر هنری را تلاش در راستای بازآفرینی جهانی دوباره دانست اما نکته اینجاست که جهان واقعی ما نیز بهرغم پیچیدگیها و کثرت فراوان خود، براساس مبانی و اصولی بسیار ساده خلق شده و شکل گرفته است. مثل میلیاردها در میلیارد دانههای برفی که بلورهای هیچکدامشان شبیه یکدیگر نیست اما نهایتا تمامی آنها از قطرات ساده آب ایجاد شدهاند و وقتی دوباره آب میشوند هیچ تفاوتی با یکدیگر نخواهند داشت. سریال پایتخت توانسته شخصیت بسازد و شخصیت بگیرد. شخصیتهایی که قبل از هر چیز مکانمند و زمانمند هستند. ایرانی و معاصر. این را نباید دستکم گرفت. این سه عنصر است (شحصیت، مکان و زمان) که وقتی در یک اثر هنری درست شکل گرفتند و بازآفرینی شدند، «رویداد»ها را نیز هویتمند میکنند. ما همواره خیال میکنیم که فقط این شخصیتهای یک داستان هستند که باید هویتمند باشند. درصورتی که تا یک داستان به هویت مکانی و زمانی (جغرافیا و تاریخ) نرسد، نمیتواند شخصیتهایی واقعی و اصیل خلق کند و از همه مهمتر، اصلا نمیفهمد که «رویداد» و ماجراها نیز هویتهای ایرانی و غیرایرانی دارند! نقی، هما، ارسطو، فهیمه، رحمت و... هیچیک از بازیگران شخصیتهای اصلی سریال پایتخت در اصل مازندرانی نیستند اما در بخش عمدهای از ماجراهای شش فصل قبلی (مخصوصا فصل دو، سه و چهار) در متن رویدادها و ماجراهایی دارای هویت زیست مکانی و زمانی (تاریخ و جغرافیا، ایرانی و معاصر) بودهاند. آفرینش جهانی دوباره که زیست جهان ایران معاصر را آینگی میکند. از مسأله مسکن گرفته تا مرکز و حاشیه، ازدواج، مرگ و زندگی، روابط خانوادگی، اعتیاد، ورزش و غرور ملی، انتخابات، پلیس و قانون، سبک زندگی، داعش و... پایتخت در طول ماجراهای داستان خود نه صورت مسألهای را حذف و سانسور میکند و نه دست به بزرگنمایی خاصی میزند. فقط جهانی دوباره (هرچند در ابعادی کوچکتر) را از ایران معاصر بازآفرینی کرده و در برابر مخاطبان معاصر خود قرار داده که جعلیات سیطره رسانههای صهیونیستی حاکم بر جهان از همین ایران معاصر را خیلی جدی نگیرند. یا حتی به آن بخندند.
نعمتالله سعیدی - منتقد و نویسنده
به دلایل بسیاری، میتوان نخستین کارکرد هر اثر هنری را تلاش در راستای بازآفرینی جهانی دوباره دانست اما نکته اینجاست که جهان واقعی ما نیز بهرغم پیچیدگیها و کثرت فراوان خود، براساس مبانی و اصولی بسیار ساده خلق شده و شکل گرفته است. مثل میلیاردها در میلیارد دانههای برفی که بلورهای هیچکدامشان شبیه یکدیگر نیست اما نهایتا تمامی آنها از قطرات ساده آب ایجاد شدهاند و وقتی دوباره آب میشوند هیچ تفاوتی با یکدیگر نخواهند داشت. سریال پایتخت توانسته شخصیت بسازد و شخصیت بگیرد. شخصیتهایی که قبل از هر چیز مکانمند و زمانمند هستند. ایرانی و معاصر. این را نباید دستکم گرفت. این سه عنصر است (شحصیت، مکان و زمان) که وقتی در یک اثر هنری درست شکل گرفتند و بازآفرینی شدند، «رویداد»ها را نیز هویتمند میکنند. ما همواره خیال میکنیم که فقط این شخصیتهای یک داستان هستند که باید هویتمند باشند. درصورتی که تا یک داستان به هویت مکانی و زمانی (جغرافیا و تاریخ) نرسد، نمیتواند شخصیتهایی واقعی و اصیل خلق کند و از همه مهمتر، اصلا نمیفهمد که «رویداد» و ماجراها نیز هویتهای ایرانی و غیرایرانی دارند! نقی، هما، ارسطو، فهیمه، رحمت و... هیچیک از بازیگران شخصیتهای اصلی سریال پایتخت در اصل مازندرانی نیستند اما در بخش عمدهای از ماجراهای شش فصل قبلی (مخصوصا فصل دو، سه و چهار) در متن رویدادها و ماجراهایی دارای هویت زیست مکانی و زمانی (تاریخ و جغرافیا، ایرانی و معاصر) بودهاند. آفرینش جهانی دوباره که زیست جهان ایران معاصر را آینگی میکند. از مسأله مسکن گرفته تا مرکز و حاشیه، ازدواج، مرگ و زندگی، روابط خانوادگی، اعتیاد، ورزش و غرور ملی، انتخابات، پلیس و قانون، سبک زندگی، داعش و... پایتخت در طول ماجراهای داستان خود نه صورت مسألهای را حذف و سانسور میکند و نه دست به بزرگنمایی خاصی میزند. فقط جهانی دوباره (هرچند در ابعادی کوچکتر) را از ایران معاصر بازآفرینی کرده و در برابر مخاطبان معاصر خود قرار داده که جعلیات سیطره رسانههای صهیونیستی حاکم بر جهان از همین ایران معاصر را خیلی جدی نگیرند. یا حتی به آن بخندند.
نعمتالله سعیدی - منتقد و نویسنده
تیتر خبرها