نسخه Pdf

روح بزرگ‏

روح بزرگ‏

اساسا روح که بزرگ شد تن به زحمت می‌‏افتد و روح که کوچک شد تن آسایش پیدا می‌کند.

وقتی که روح بزرگ شد جسم و تن چاره‌‏ای ندارد جز آن‌که به‌دنبال روح بیاید، به زحمت بیفتد و ناراحت شود. اما روح کوچک به‌دنبال خواهش‌های تن می‌رود، هرچه را که تن فرمان بدهد اطاعت می‌کند. روح کوچک به‌دنبال لقمه برای بدن می‌رود، گرچه از راه دریوزگی، تملق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال پست و مقام می‌رود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی می‌دهد برای این‌که می‌خواهد در خانه‌اش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد.
اما روح بزرگ به تن نان جو می‌خوراند، بعد هم بلندش می‌کند و می‌گوید شب‌زنده‌داری کن. روح بزرگ وقتی که کوچک‌ترین کوتاهی در وظیفه خودش می‌بیند، به تن می‌گوید این سر راتوی این تنور ببر تاحرارت آن رااحساس کنی و دیگر درکار یتیمان و بیوه‌زنان کوتاهی نکنی! روح بزرگ آرزو می‌کند که درراه هدف‌های الهی وهدف‌های بزرگ خودش کشته شود؛فرقش شکافته می‌شود، خدا را شکر می‌کند‌. روح وقتی که بزرگ شد، خواه‌ناخواه باید در روز عاشورا 300 زخم به بدنش وارد شود؛ آن تنی که در زیر سم اسب‌ها لگدمال می‌شود، جریمه یک روحیه بزرگ را می‌دهد، جریمه یک حماسه را می‌دهد، جریمه حق‌پرستی را می‌دهد، جریمه‏ روح شهید را می‌دهد.
وقتی که روح بزرگ شد، به تن می‌گوید من می‌خواهم به این خون ارزش بدهم.
شهید به چه کسی می‌گویند؟ روزی چقدر آدم کشته می‌شود؟ مثلا هواپیما سقوط می‌کند و عده‌ای کشته می‌شوند، چرا به آنها شهید نمی‌گویند؟ چرا دور کلمه «شهید» را هاله‌‏ای از قدس گرفته است؟ چون شهید کسی است که یک روح بزرگ دارد؛ روحی که هدف مقدس دارد، کسی است که در راه عقیده کشته شده است، کسی است که برای خودش کار نکرده است، کسی است که در راه حق و حقیقت و فضیلت قدم برداشته است.
کار شهید به خون خودش ارزش می‌دهد. یک نفر به ثروت خودش ارزش می‌دهد و به‌جای آن‌که ثروتش در بانک‌ها ذخیره باشد، آن را در یک راه خیر مصرف می‌کند که هر یک ریالش با مقیاس معنا بیش از صدها هزار ریال ارزش داشته باشد؛ ثروت خود را به‌صورت یک مؤسسه عام‌المنفعه مفید فرهنگی، مذهبی و اخلاقی درمی‌آورد و با این عمل به آن ارزش می‌دهد. دیگری به فکر خودش ارزش می‌دهد؛ به خودش زحمت می‌دهد و یک کتاب مفید و اثر علمی به‌وجود می‌آورد. دیگری به ذوق فنی خودش ارزش می‌دهد و صنعتی را در اختیار بشر قرار می‌دهد. دیگری به خون خودش ارزش می‌دهد؛ در راه بشریت خون خودش را فدا می‌کند. کدام‌یک بیشتر خدمت کرده‌اند؟
شاید خیال کنید علما یا مخترعان و مکتشفان و ثروتمندان بیشتر به بشر خدمت کرده‌اند؛ خیر، هیچ‌کس به اندازه شهدا به بشریت خدمت نکرده است، چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز می‌کنند و برای بشر آزادی را به هدیه می‌آورند. آنها هستند که برای بشر محیط عدالت به‌وجود می‌آورند که دانشمند به کار دانش خود مشغول باشد، مخترع با خیال راحت به کار اختراع خودش مشغول باشد، تاجر تجارت کند، محصل درس بخواند و هرکسی کار خودش را انجام بدهد. اوست که محیط [مناسب] را برای دیگران به‌وجود می‌آورد. مثل آنها مثل چراغ و مثل برق است؛ اگر چراغ یا برق نباشد ما و شما چه‌کار می‌توانیم انجام دهیم؟ / برگرفته از کتاب حماسه حسینی -استاد شهید مرتضی مطهری