برای رمان «گور به گور» اثر ویلیام فاکنر با ترجمه نجف دریابندری
«من» جهان را چگونه میبینم؟
بیشک ویلیام فاکنر یکی از بزرگترین و جسورترین نویسندگان قرن بیستم آمریکاست که با دریافت جایزه نوبل ادبیات درسال۱۹۵۰، آثارش مورد توجه و تحسین منتقدان بیشماری قرار گرفت.
وی درتمامی آثارش به مفاهیم بزرگ انسانی میپردازد؛ مفاهیمی چون شرافت، غرور، شفقت و مهربانی، عشق و فداکاری اما نکته قابل توجه اینجاست که فاکنر با هوشمندی تمام این مفاهیم را با موضوعاتی چون رذالت، فرومایگی و خشونت درمیآمیزد، بهگونهای که نمیتوان آنها را از هم جدا کرد و اینجاست که مفاهیم اصلی معنا پیدا میکنند. بهواقع چنین میتوان گفت که فاکنر استادانه کاری میکند که تراژدی و کمدی درهم تنیده شوند و با این ابزار تمام حقیقت را بیان میکند. در رمان گوربه گور هم تمام حقیقت بیان میشود. شروع داستان از آنجایی آغاز میشود که مادر خانواده میمیرد و باید طبق وصیتش جنازهاش به مکان دیگری منتقل شود.
بدنه داستان، شروع رنج سفری است که این خانواده روستایی برای دفن جنازه مادر متحمل میشوند؛ سفری پرمخاطره که حوادث و بلایایی چون سیل و آتشسوزی همه اعضای خانواده را بهشدت گرفتار میکند و حفظ جنازه و رساندنش به محل مورد نظر آنها را به دردسرهای بیشماری میاندازد و سفر 9 روز به طول میانجامد. خواننده در طول این سفر با شخصیتهایی آشنا میشود که به نوعی شرافت، استقامت و ازخودگذشتگی خود را به رخ میکشند اما بهواقع هرکدام از آنها به دنبال منفعتی شخصی رنج سفر را به دوش کشیده و اینجاست که بار دیگر در این اثر فاکنر، انگیزههای عمومی و فردی درهمآمیخته میشود و منحنی درونی شخصیتها بیرون میزند. این رمان در ۵۹ بخش نوشته شده که هر بخش توسط یکی از شخصیتها روایت میشود. شیوهای خلاقانه که از ویژگیهای ادبیات مدرن است، یعنی همان فردگرایی. اینکه جهان در حقیقت به چه شکل است، هیچ اهمیتی ندارد. مهم آن است که «من» جهان را چگونه میبینم. 15 شخصیت این رمان هرکدام از زوایای مختلف، بخشی از داستان را بازگو میکنند که گاهی با جریان سیال ذهن و گاه تکگویی درونی پیش میرود. هیچ روایتگر بیرونی در آثار فاکنر وجود ندارد و در حقیقت ۵۹ تکگویی درونی بهيواسطه همراهان و اعضای خانواده درباره سفر و آنچه بر آنها میگذرد و چیزی که به دنبالش هستند، روایت میشود. شاید بتوان چنین گفت که در خلال این تکگوییها، رازها برملا میشود و خواننده به درون شخصیتها و روابطشان پی میبرد. این اثر ارزشمند با ترجمه بینظیری از استاد نجف دریابندری در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
سعیده اسداللهی - منتقد ادبی
بدنه داستان، شروع رنج سفری است که این خانواده روستایی برای دفن جنازه مادر متحمل میشوند؛ سفری پرمخاطره که حوادث و بلایایی چون سیل و آتشسوزی همه اعضای خانواده را بهشدت گرفتار میکند و حفظ جنازه و رساندنش به محل مورد نظر آنها را به دردسرهای بیشماری میاندازد و سفر 9 روز به طول میانجامد. خواننده در طول این سفر با شخصیتهایی آشنا میشود که به نوعی شرافت، استقامت و ازخودگذشتگی خود را به رخ میکشند اما بهواقع هرکدام از آنها به دنبال منفعتی شخصی رنج سفر را به دوش کشیده و اینجاست که بار دیگر در این اثر فاکنر، انگیزههای عمومی و فردی درهمآمیخته میشود و منحنی درونی شخصیتها بیرون میزند. این رمان در ۵۹ بخش نوشته شده که هر بخش توسط یکی از شخصیتها روایت میشود. شیوهای خلاقانه که از ویژگیهای ادبیات مدرن است، یعنی همان فردگرایی. اینکه جهان در حقیقت به چه شکل است، هیچ اهمیتی ندارد. مهم آن است که «من» جهان را چگونه میبینم. 15 شخصیت این رمان هرکدام از زوایای مختلف، بخشی از داستان را بازگو میکنند که گاهی با جریان سیال ذهن و گاه تکگویی درونی پیش میرود. هیچ روایتگر بیرونی در آثار فاکنر وجود ندارد و در حقیقت ۵۹ تکگویی درونی بهيواسطه همراهان و اعضای خانواده درباره سفر و آنچه بر آنها میگذرد و چیزی که به دنبالش هستند، روایت میشود. شاید بتوان چنین گفت که در خلال این تکگوییها، رازها برملا میشود و خواننده به درون شخصیتها و روابطشان پی میبرد. این اثر ارزشمند با ترجمه بینظیری از استاد نجف دریابندری در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
سعیده اسداللهی - منتقد ادبی