فرار از دقیقه نود
استفاده بهینه از زمان، یکی از دغدغههای همه ماست. بههمینخاطر هم بهدنبال ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺯﻣﺎﻥ و راهکارهایی هستیم که بتوان اینکار رابهخوبی انجام داد.خیلی از آدمها ﻓﮑﺮ میکنند ﺍﮔﺮ نرمافزار، ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮ، ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺗﺒﻠﺖ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﻨﺪ، ﺑﻬﺮﻩﻭﺭﯼ ﻭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺯﻣﺎﻧ ﺸﺎﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻐﻴﻴﺮ میشود!
ﺍﻣﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪﻳﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ این ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﺑﻪﺧﻮﺩﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﻬﺮﻩﻭﺭﯼ ﻭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ نمیبرد. چیزی که ﺑﺎﻋﺚ میشود ﺷﻤﺎ بهراحتی ﺑﺘﻮﺍﻧﻴﺪ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﮐﻨﻴﺪ، ﺍﺻﻮﻟﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﺗﻐﻴﻴﺮی ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﮐﺎﺭﺁﻣﺪ بودهاند.مثلاﺷﻤﺎ در این ﺩﻭﺭﻩ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ میآموزید ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺗﻘﻮﻳﻢ، ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺗﻤﺎﺱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ مسئولیتهای ﺁنان ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺣﻤﻞ ﮐﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻴﺎﺯ ﻭ ﺩﺭﺻﻮﺭﺕ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ همراهتان ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺣﺎﻻ ﻓﺮﻗﯽ نمیکند ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﺣﻤﻞ ﮐﻨﻴﺪ ﻳﺎ ﻳﮏ ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﮐﺎﻏﺬﯼ. هروقت خواستید وسیلهای را بخرید ﮐﻪ ﻓﮑﺮ میکنید ﺩﺭ ﺑﻬﺮﻩﻭﺭﯼ ﺷﻤﺎ تأثیر ﺯﻳﺎﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ، ﻫﺪﻑ ﺧﻮﺩتان ﺭا ﺍﺯ ﺧﺮﻳﺪ ﺑﺎ ﺍﺻﻮﻝ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﮐﻨﻴﺪ. یادتان باشد ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﭘﻴﺪﺍ میکند ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺍﺻﻮﻝ ﺧﻮﺏ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻭ ﺑﻬﺮﻩﻭﺭﯼ ﺯﻣﺎﻥ، تصمیمگیری ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻴﺪ.
درباره کتاب
کتاب «فرار ازدقیقه نود: مدیریت زمان و استفاده از زمانهای ازدسترفته» نوشته میلاد فتحی،به ایجاد یک تغییر پایدار در شما میپردازد، بهطوریﮐﻪ ﺑﻪﮐﻤﮏ راهنماییها ﻭ تکنیکهایی ﮐﻪ ﺩﺭﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ میآموزید،ﺑﺘﻮﺍﻧﻴﺪ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﺤﻮ ﻣﻤﮑﻦ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﮐﻨﻴﺪ ﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﺗﻐﻴﻴﺮاتی ﺩﺍﺋﻤﯽ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺗﻐﻴﻴﺮﯼ ﮐﻪ بهدستﺁﻭﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺻﺮﻑ سالها ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻳﻦ کتاب، ﺑﻪ ﺍﺻﻮﻟﯽ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻴﺶﺍﺯﭘﻴﺶ ﮐﻤﮏ میکند.دربخشی از کتاب فرار از دقیقه نود میخوانیم:
خیلی از کتابهای مدیریت میگویند، بهتر است کارهای خود را فهرست و آنها را به دو دسته ضروری و غیرضروری تقسیم کنیم؛ همینطور به دودسته فوری و غیرفوری. ما هم با هیجان همین کار را انجام میدهیم اما وقتی صادقانه با خودمان خلوت میکنیم، میبینیم که مهم و غیرمهم، واقعا بهسادگی قابل تشخیص نیست. حتی فوری و غیرفوری هم تعریف مشخصی ندارد. آیا فوری یعنی اینکه امروز باید انجام شود؟ الان بایدانجام شده باشد؟ تا آخرهفته یا تا آخر ماه وقت دارم؟بههرحال، با هر جانکندنی هست، آنها را تقسیم میکنیم و مینویسیم و از اینکه نظم شخصی و مدیریت زمان، به زندگی ما راه پیدا کرده لذت میبریم؛ اماپس ازمدتی میبینیم که تغییری جدی و واقعی درزندگی ماحاصل نشد ودرنهایت،کارفهرستکردن و تقسیمبندیکردن، خودش در فهرست کارهای غیرفوری و غیرضروری قرار میگیرد! فهرست کارهایی که باید انجام شوند، بهنظر ضروری میرسد اما عادتی نیست که در بلندمدت همراه ما بماند یا الگوی رفتاری ما را تغییردهد.اگرهم چنینچیزی اتفاق بیفتد، نگاهکردن روزانه به فهرست بلندبالایی که قسمت عمدهاش هنوز انجام نشده، ناراحتی و افسردگی بههمراه میآورد! بااینحال، ما هم میخواهیم شما را به تنظیم یک فهرست دعوت کنیم اما فهرستی که کمی متفاوت است:
آیا دقت کردهاید که وقتی یک کار مشخص انجام نشده و باید انجام شود، همیشه بخشی از ذهن ما را بهخودش اختصاص میدهد؟ حتی وقتی بهصورت آگاهانه بهآن فکر نمیکنیم؟ مهم نیست که این کار بسیار کوچک است مانند بردن سطل زباله کنار در، یا بزرگ مانند درخواست جلسه از مدیریت برای اعلام استعفا. اگرکاری به ذهن ما برسد و انجام نشود و به آینده موکول شود، این کار بخشی از مغز ما را به خودش اختصاص میدهد تا روزی که تکلیف آن مشخص شود.حتی شاید کارهای فراموششده فشار بیشتری بهذهن بیاورند. نمیدانیم که دقیقا امروز چهکارهایی داریم اما یادمان است که خیلی کار داریم و چندبار در طول روز، بهزحمت فکر میکنیم و به ذهن خودمان فشار میآوریم و آنها را فهرست میکنیم و غصه میخوریم و نگران میشویم و بعد به مغز خودمان فشار میآوریم که آنها را فراموش کنیم و چند لحظه استراحت فکری داشته باشیم! فلسفه اینکه میگویند فهرست کارهای انجام نشده خود را بنویسید هم از همین مسأله ریشه گرفته است.
درباره کتاب
کتاب «فرار ازدقیقه نود: مدیریت زمان و استفاده از زمانهای ازدسترفته» نوشته میلاد فتحی،به ایجاد یک تغییر پایدار در شما میپردازد، بهطوریﮐﻪ ﺑﻪﮐﻤﮏ راهنماییها ﻭ تکنیکهایی ﮐﻪ ﺩﺭﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ میآموزید،ﺑﺘﻮﺍﻧﻴﺪ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﺤﻮ ﻣﻤﮑﻦ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﮐﻨﻴﺪ ﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﺗﻐﻴﻴﺮاتی ﺩﺍﺋﻤﯽ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺗﻐﻴﻴﺮﯼ ﮐﻪ بهدستﺁﻭﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺻﺮﻑ سالها ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻳﻦ کتاب، ﺑﻪ ﺍﺻﻮﻟﯽ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻴﺶﺍﺯﭘﻴﺶ ﮐﻤﮏ میکند.دربخشی از کتاب فرار از دقیقه نود میخوانیم:
خیلی از کتابهای مدیریت میگویند، بهتر است کارهای خود را فهرست و آنها را به دو دسته ضروری و غیرضروری تقسیم کنیم؛ همینطور به دودسته فوری و غیرفوری. ما هم با هیجان همین کار را انجام میدهیم اما وقتی صادقانه با خودمان خلوت میکنیم، میبینیم که مهم و غیرمهم، واقعا بهسادگی قابل تشخیص نیست. حتی فوری و غیرفوری هم تعریف مشخصی ندارد. آیا فوری یعنی اینکه امروز باید انجام شود؟ الان بایدانجام شده باشد؟ تا آخرهفته یا تا آخر ماه وقت دارم؟بههرحال، با هر جانکندنی هست، آنها را تقسیم میکنیم و مینویسیم و از اینکه نظم شخصی و مدیریت زمان، به زندگی ما راه پیدا کرده لذت میبریم؛ اماپس ازمدتی میبینیم که تغییری جدی و واقعی درزندگی ماحاصل نشد ودرنهایت،کارفهرستکردن و تقسیمبندیکردن، خودش در فهرست کارهای غیرفوری و غیرضروری قرار میگیرد! فهرست کارهایی که باید انجام شوند، بهنظر ضروری میرسد اما عادتی نیست که در بلندمدت همراه ما بماند یا الگوی رفتاری ما را تغییردهد.اگرهم چنینچیزی اتفاق بیفتد، نگاهکردن روزانه به فهرست بلندبالایی که قسمت عمدهاش هنوز انجام نشده، ناراحتی و افسردگی بههمراه میآورد! بااینحال، ما هم میخواهیم شما را به تنظیم یک فهرست دعوت کنیم اما فهرستی که کمی متفاوت است:
آیا دقت کردهاید که وقتی یک کار مشخص انجام نشده و باید انجام شود، همیشه بخشی از ذهن ما را بهخودش اختصاص میدهد؟ حتی وقتی بهصورت آگاهانه بهآن فکر نمیکنیم؟ مهم نیست که این کار بسیار کوچک است مانند بردن سطل زباله کنار در، یا بزرگ مانند درخواست جلسه از مدیریت برای اعلام استعفا. اگرکاری به ذهن ما برسد و انجام نشود و به آینده موکول شود، این کار بخشی از مغز ما را به خودش اختصاص میدهد تا روزی که تکلیف آن مشخص شود.حتی شاید کارهای فراموششده فشار بیشتری بهذهن بیاورند. نمیدانیم که دقیقا امروز چهکارهایی داریم اما یادمان است که خیلی کار داریم و چندبار در طول روز، بهزحمت فکر میکنیم و به ذهن خودمان فشار میآوریم و آنها را فهرست میکنیم و غصه میخوریم و نگران میشویم و بعد به مغز خودمان فشار میآوریم که آنها را فراموش کنیم و چند لحظه استراحت فکری داشته باشیم! فلسفه اینکه میگویند فهرست کارهای انجام نشده خود را بنویسید هم از همین مسأله ریشه گرفته است.
امیر علوی - چاردیواری