غفلت از تبیینگری برای مخاطب روز
غفلت از تبیینگری به موضوعی بغرنج در نظام فرهنگی کشور تبدیل شده است.این وضعیت، درمقایسه باعملکرد رقبای فرهنگی، ضریب منفی غیرقابل انکاری بهخود میگیرد، خاصه آنکه میدانیم ازوقایع تاریخی تا منابع و شخصیتهای موثر فرهنگی، علمی، دینی و...غنی هستیم و از قضاهمین گنجینه مورد طمع وعلت دشمنی تمدنی و فعالیت جریان رقیب در طول تاریخ علیه ما است.
غفلت ما اماتا آنجا مُرکب شده که افکارعمومی جامعه ایرانی،حتی درمورد پیامبراسلام(ص) و شخصیتهای موثر صدر اسلام هم شناخت در خوری ندارد. درحالی که با توجه به ابعاد پیچیده شخصیتی و ظرفیتهای سبک زندگی ایشان، همواره این نیاز وجود دارد که زندگی پربرکت پیامبر اعظم رمزگشایی و در بستههای متنوع فرهنگی، هنری و رسانهای برای نسل امروز روایت شود. وقتی درباره چنین شخصیت تاریخسازی دچار کمکاری هستیم، دیگر تکلیف بقیه موضوعات و اولویتها روشن است. در آستانه هفته کتاب و کتابخوانی در گفتوگو با علیاکبر اشعری، چهره شاخص فرهنگی و رسانهای، بهبهانه پنجاهمین سال فعالیت دفتر نشر فرهنگ اسلامی (برگزارکننده جشنواره خاتم)، به اهمیت روایتگری و تبیین درکنار کشف و پرورش استعدادها در سپهر فرهنگی کشور پرداختهایم.
می خواهم کمی درباره علت تاسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی و دغدغههای موسسین این دفتر توضیح بدهید تا دریابیم پنجاه سال پیش نیازهای فرهنگی و دینی جامعه چطور رصد شده و جریان انقلابی برای تامین آنها چگونه اقدام کرده است.
سال 1353 آقای باهنر، آقای بهشتی، آقای برقعی و آقای گلزاده غفوری به این نتیجه میرسند ما یک مرکزی که بهاقتضای شرایط روز با مخاطبین ارتباط برقرار کند، نداریم. آنزمان البته شرکت سهامی انتشار مربوط به نهضت آزادی و مهندس بازرگان وجود داشت، اما بهروز نبود. این آقایان آمدند موسسهای راه انداختند و نویسندههای بزرگ آنزمان مانند علامه جعفری را دعوت و شروع بهکار کردند. در اینکار بسیار موفق بودند و خیلی از کسانی که امروزه فعالاند بهشکلی، بزرگشده این دفتر هستند. این دفتر پس از انقلاب تا به امروز که پنجاهمینسال تاسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی است دچار فرازونشیبهایی بوده. ما در سالگرد امسال یک سری فعالیتهایی را آغاز کردهایم؛ اولا درنظر داریم بزرگداشتی را برای آقای باهنر درقالب انتشار یک کتاب برگزار کنیم. آقای باهنر و آقای بهشتی هر دو در آموزشوپرورش بودند و جزو نویسندگان محتوای کتب درسی محسوب میشدند و دغدغه تربیتی هم داشتند. طبیعتا همان دغدغه فرهنگی باعث میشود شهید باهنر وزیر آموزشوپرورش شود و این دغدغه در معاونت امور تربیتی یا پرورشی بروز پیدا کند.
تقسیم وظایف در بدو شکلگیری چگونه بود؟
مدیرعامل خود شهید باهنر بودند و حتی تا شب شهادتشان هم تمام اسناد را خودشان امضا میکردند. ایشان که به شهادت رسیدند، افراد مختلفی مانند عباس ملکی که وزارت خارجه بود، جایگزین شهید باهنر شدند تا اینکه حدود 15 سال پیش یک هیئتامنا برای دفتر به مدیریت مهندس چینیفروشان تشکیل شد. ما از حدود ده سال پیش به این نتیجه رسیدیم که باید متناسب با شرایط روز پیش برویم؛ از چندرسانهایکردن کتاب شروع کردیم و درکنار این کار جشنوارهای را برگزار کردیم به اسم جشنواره خاتم. این جشنواره به دو دلیل برگزار میشود؛ اول بهاین خاطر که جدیترین مشکل جامعه ما مشکل فرهنگی است! ما هم فکر کردیم یکی از شخصیتهایی که زندگیشان بدون چونوچرا میتواند به عنوان الگو قرار گیرد، پیامبر اسلام است. بنابراین جشنواره خاتم را تاسیس کردیم که موضوع آن سیره پیامبر اکرم است؛ منتها درقالب داستان کوتاه که تابهحال نه دوره از آن برگزار شده. همینطور که با این جشنواره جلو رفتیم تغییراتی نیز در آن ایجاد کردیم. قبل از هر چیزی با مخاطبان خودمان رابطه متقابل ایجاد کردیم، کارگاههای آموزشی بهصورت حضوری و مجازی در استانهای مختلف برگزار کردیم و جلسات نقد داستان گذاشتیم؛ بهاینصورت که داستانی که خود مخاطبان نوشته بودند در یک جمع مجازی خوانده میشود و زیر نظر یک استاد آن داستان نقد و بررسی میشود. در سالهای اخیر اما مهلت ارسال آثار جشنواره را دیماه اعلام کردیم تا اساتید آثار را بخوانند و نظریه اصلاحی خود را بنویسند و نسخه اصلاحشده به جشنواره ارسال شود.
و بهمرور ابعاد جشنواره خاتم توسعه پیدا کرد، نحوه استعدادیابی گسترش یافت و دایره شرکتکنندگان به خارج از مرزهای جغرافیائی و زبانی رفت ...
اگر جشنواره قبلا حوزه زبان فارسی را پوشش میداد و مخاطبان آن ایرانیان بودند، محدودیت زبان و جغرافیا و بحثهای اعتقادی مانند مسلمانبودن یا نبودن را حذف کردیم. با انجام این کارها تفاوتی را در آثار ارسالی مشاهده کردیم که هم دانشآموزان و نویسندگان مبتدی و هم نویسندگان حرفهای برای جشنواره اثر ارسال میکنند. مشخص است که دانشآموزان توان رقابت با نویسندگان را ندارند پس این آثار را از یکدیگر تفکیک کردیم. همینطور در میان نویسندگان حرفهای میدیدیم که برخی نوشتهها مناسب گروه سنی نوجوان است و برخی مناسب بزرگسال که در این بخش هم شاهد تفکیک بودیم.جلوتر که آمدیم، دیدیم نسبت به نوشتن رمان در سطح جامعه علاقه وجود دارد، بنابراین بخش رمان هم به جشنواره اضافه شد. یعنی سال اول طرح رمان فقط میپذیرفتیم اما در سال دوم نویسندگان میتوانند هم رمان ارسال کنند، هم طرح رمان بفرستند. به این شکل است که وقتی طرح را میفرستند، اگر طرح در جشنواره برنده شد، زیر نظر یک استاد راهنما آن را کامل میکنند و ما هم اگر نویسنده مایل بود، رمان را چاپ میکنیم یا اگر بخواهند، میتوانند به انتشارات دیگری جهت چاپ، رمان را تحویل دهند. در این موضوع بحث ما بیشتر بر دو چیز استوار است؛ یکی کشف استعدادهایی که در جامعه وجود دارد. دوم پرورش نیرو. امکان ندارد کسی برای ما متن رابفرستد وما آن متن رانپذیریم، مگر اینکه متن ارسالی با آنچه مدنظر ماست، خیلی فاصله داشته باشد.
تمام این مواردی که گفتید، صرفا درباره موضوع پیامبر اعظم است یا موضوعات دیگری را شامل میشود؟
این مواردی که درباره جشنواره خاتم گفتم با موضوع پیامبر اعظم است ولی همین که متنهای ارسالی تناسب نسبی با جشنواره داشته باشد، آن را در اختیار اساتید قرار میدهیم و با گفتوگو آنها را پرورش میدهیم تا تبدیل به داستان شود. این موضوع مربوط به جشنواره است اما داریم تلاش میکنیم که این کار را به عرصه فیلمنامه و شعر گسترش دهیم. دفتر نشر فرهنگ اسلامی چون یک سازمان غیردولتی است از محل درآمدهای خودش این هزینه را باید پرداخت کند و باید باتوجه درآمدهایمان هزینهها را مدیریت کنیم.
در بخش نشر چطور؟
در بخش کتاب دفتر نشر فرهنگ اسلامی ما سه گروه کتاب داریم؛ یک گروه کتاب کودک و نوجوان که نویسندههای مشهوری هستند که آثاری را برای ما ارسال میکنند یا افرادی که داستانهایی برای جشنواره میفرستند که به موضوع جشنواره ربطی ندارد اما آثار خوبی است. با این نویسندگان صحبت میکنیم و کتاب را به نام نویسنده در گروه سنی کودک با عنوان کتاب «سحر» و در گروه سنی نوجوان، تحت عنوان «زیتون» چاپ میکنیم. خوشبختانه امسال با توجه به اتفاقات غزه، برای نویسندگانی که پیش از این با آنها آشنا شده بودیم، پیامی فرستادیم که اگر علاقهمندید در این موضوع آثاری را تولید کنید که تاکنون چند رمان و داستان ارسال شده است. درکل منظور من این است که ما متوجه شدیم در جامعهمان انسانهایی وجود دارند که علاقهمند به تولیدمحتوا هستند، منتها ارتباطی با جایی ندارند تا اثرشان را ارسال کنند. طبیعتا ما در حاشیه این جشنواره کارهای مختلفی مانند رونمایی از کتاب انجام میدهیم، یک فروشگاه خیلی خوبی را در خیابان کریمخان به نام فروشگاه زیتون تاسیس کردهایم که هم آثار خودمان و هم آثار خوب دیگر ناشران را عرضه میکنیم.
اتفاقا مکان فروشگاه امکانات خوبی برای برگزاری رویدادهای ومختلف دارد، امکاناتی مثل سالن سینمای آکادمیک و امکانات رفاهی و زمین کودک و ... .
بله رویدادهای مختلفی در آنجا برگزار میشود، همچنین در استانها هم سازمانهای مختلفی مانند ارشاد با ما همکاری میکنند، چون بالاخره یک کار فرهنگی داریم انجام میدهیم.
نمیدانستم که دفتر نشراینقدر فعال است،گمانم براین بودکه چیزی بوده دریک زمانی که الان هم فعالیت محدودی دارد. مخصوصااین کیفیسازی وکشف استعداد موضوعی است که درفضای فرهنگی مغفول واقع شده است وحتی رویدادهای مختلف مانند جشنوارههای هنری و ادبی بسیج نسبت به این قضیه غفلت دارند که هم داستان خوب و هم استعداد بالقوه کشف شود.
یکی از نکات جالب جشنواره، این است که دیدیم کتاب چاپشده درباره پیامبر که زبان امروزی داشته باشد، محدود است. کتابهای مرجع مانند بحارالانوار وجود دارد اما خواندن این کتابها برای جوانان سخت است. برای همین سایتی برای جشنواره طراحی کردیم که تقریبا همه مقالات خوبی را که در سایتهای مختلف موجود است، با یک ویرایش مناسب روی سایت قرار میدهیم. اتفاقا این سایت خیلی هم پربیننده شده و این کار نشان میدهد که جامعه تشنه محتواست.
بله عطش جامعه برای محتوای ایرانی - اسلامی خیلی جدی است و این کمتوجهی سیستم فرهنگی کشور به ظرفیتهای موجود است که منجر به بیتوجهی و گاهی ترک فعل میشود ...
ما دورههای مختلفی در اینترنت منتشر کردهایم؛ مانند دوره داستاننویسی کودک با حضور آقای مصطفی رحماندوست که علاقهمندان میتوانند از این دورهها استفاده کنند. یا دورههای دیگر داستاننویسی که با نگاههای مختلف تاریخی برگزار میشود؛ مانند دورهای که آقای محمدرضا سنگری با نگاه به تاریخ زندگی پیامبر برگزار کرده و دورههای دیگری که با همکاری نویسندگان مطرح کشور برگزار شده و در دسترس عموم قرار گرفته است. این دورهها به مرور در حال توسعه است و امسال درصدد تشکیل باشگاه خاتم برای نویسندگانی هستیم که آثارشان را برای ما ارسال کردند تا این افراد بتوانند از تمام امکانات آموزشی که برای آنها تدارک دیدهایم، استفاده کنند. هر زمانی هم که خواستند، چه در قالب جشنواره و چه خارج از آن مطلب برای ما بفرستند. چون همانطور که عرض کردم بسیاری از این افراد دست به قلم هستند اما موضوعشان پیامبر اکرم نیست و این موضوع خوبی است که هم کمک میکنیم تا به بلوغ برسند و هم کمک میکنیم که بتوانند آثار خود را به چاپ برسانند.
فهرست عناوین آثاری که دفتر تابهحال منتشر کرده خبر از رویکردی متنوع در تبیین سبکهای مختلف دارد؟
من آخرین داستانی که خودم هم آن را خواندهام کتابی از حسینعلی جعفری است که به موضوع جنگ خندق میپردازد و به نظرم اگر کسی این کتاب را مطالعه کند مثل این است که تفسیر سوره احزاب را خوانده است. مثلا در جشنواره خاتم، مجموعهای برای ما ارسال شد که برخی از عناوین آن پیامبر و ما، پیامبر و زمین و... بود که از پرفروشترین کتابهای بخش کودک و نوجوان ماست.
والدین و خانوادهها اگر از وجود این کتابها باخبر باشند حتما آنها را برای کودکان خود تهیه میکنند. یکی از نقصهایی که ما در ساحت پیامبراعظم(ص) داریم، موضوع حضرتخدیجه(س) است؛ یعنی افکارعمومی از زندگی و ساحت حضور این بانو خبر ندارند. حتی وقتی صحبت از تجارت حضرتخدیجه(س) میشود، برخی تصور میکنند که ایشان یک کاروان کوچک داشتهاند. درحالیکه کاروان تجاری حضرتخدیجه(س) مسیرهای تجاری خاص و کاروانسراهای مختص به خود را داشت و تجارت بسیار بزرگی را اداره میکرد. ضمن اینکه دشمن فرهنگی ما یعنی یهودیت بهشدت از این موضوع آگاه است و این مسیرهای فرهنگی را پاک میکند و صد سال دیگر میبینیم که از این مسیرها دیگر رد پایی هم بهجا نمیماند. راجع به فعالیتهای اقتصادی پیامبر(ص) که مطالعه میکردم دیدم که ایشان وقتی به مدینه هجرت میکنند اول اقتصاد شهر را رونق میدهند و بهصورت عملی مردم را جذب دین میکنند.
مهمترین کاری که پیامبر در ورود به مدینه کردند، تمدنسازی بود. شما تصور کنید اعراب بدوی که دختران خود را میکشتند، بت میپرستیدند، دائم در جنگ بودند و انواع کارهای غیرانسانی را انجام میدادند [پیامبر] از همین قوم عمارها و یاسرها تربیت کردند، پیغمبر برای رسیدن به این نقطه بسیار تلاش کرد. اولین کاری که ایشان کردند، این بود که عقد اخوت میان مهاجرین و انصار خواندند؛ یعنی کسانی که به خون هم تشنه بودند و سالها با یکدیگر جنگ داشتند، به برادرانی تبدیل شدند که همه زندگی خود را فدای همدیگر میکردند. کار دومی که کردند، ساختن مسجد بهعنوان مکانی برای گردهمایی اجتماعی بود. کار سوم ایشان تغییر نامهای بد افراد به نام نیکو بود؛ مثلا اسم کسی کلب بود، آن را به نامی خوب تغییر میدادند که از این دست کارها، ایشان بسیار زیاد انجام دادند.پیامبر انواع و اقسام کارها را انجام دادند تا آن جامعه وحشی بدوی به یک جامعه متمدن تبدیل شود. مثلا شما وقتی صحبتهای جعفر طیار با پادشاه حبشه را بخوانید که باعث تحول نجاشی میشود و او را مسلمان میکند همین موارد را توضیح میدهد که پیامبر این کارها را دارد میکند.
یکی از حلقههای مفقوده فعالیتهای پیامبر(ص) فعالیتهای اقتصادی ایشان بهعنوان راهگشای اصلی گسترش دین اسلام است. در این خصوص محصولی داشتید که بهصورت تخصصی به موضوع اقتصاد بپردازد؟
بله، درباره این موضوع مقاله زیاد وجود دارد. یکی از کارهایی که پیامبر(ص) براساس وحیهایی که به ایشان شده است انجام میدادند، بیش از اینکه بخواهند امر و نهی کنند، سعی میکردند که خود افراد برای انجام کارهای خوب برانگیخته شوند. یعنی زمینهای ایجاد میکردند که آن شخص خودش به این نتیجه برسد که باید کاری را انجام دهد نه اینکه بخواهد با زور و شمشیر کاری را جلو ببرد. داستانهای شیرینی وجود دارد پیامبر(ص) توانستند در عرض چند سال جامعهای بدوی را به اینجا برسانند. اهمیت موضوع در این است که وقتی تحولهای اجتماعی را بررسی کنید، میبینید قرنها زمان میبرد که یک تحول اجتماعی صورت پذیرد، منتهی پیامبر(ص) در زمان کوتاهی چنین کار بزرگی را انجام دادند.مثلا ایشان حدود 30 ــ 20 نامه برای دیگر حکومتها نوشتند و نکته جالبی که ایشان آن موقع توجه کردند این است که پیک حامل نامه باید زبان آن حکومت را میدانست و این حرف مربوط به 1400سال پیش است و مربوط به زمان حال نمیشود. میخواهم بگویم که وقتی آدمی زندگی پیامبر(ص) را مطالعه میکند میبیند که زندگی ایشان وجوه مختلفی دارد. یکی از این وجوه مسأله کار و اقتصاد است.
معروف است بازار شهر مدینه را در مقابل بازار یهودیان ایجاد کردند و اقتصاد جدیدی را با ایجاد شغلهایی برای مسلمانان بنا گذاشتند.
همین را میخواهم بگویم که ایشان بهجای اینکه صدقه بدهند به آدمها شغل میدادند. البته نه اینکه صرفا به آنها شغل بدهند، بلکه انگیزه ایجاد یک شغل را در انسانها به وجود میآوردند. با وجود این فکر میکنم با توجه به اینکه بارها گفته شده و در قرآن کریم هم آمده است که از حضرترسول(ص) اطاعت کنید، واقعا زندگی ایشان نکات درخشانی دارد. البته برخی از وجوه ایشان نیاز به رمزگشایی دارد، چون بسترهای ارتباطی امروزه بیشتر از زمان حیات پیامبر(ص) است و نیاز است اسلامشناسان و محققین دقیقتر زندگی حضرت را بررسی کنند.
شما برای ایجاد همافزایی میان نهادهای فرهنگی تلاشهای زیادی کردهاید. مسألهای که همچنان دچار آسیبهای جدی است...
سالها برای ایجاد یک حلقه وصل میان نهادهای فرهنگی تلاش کردم؛ نهادهای فرهنگی ما خیلی از هم فاصله دارند و با همدیگر بیگانه هستند. درحالیکه به نظر من اگر این ارتباط ایجاد شود سازمانها خیلی خوب میتوانند از ظرفیت یکدیگر استفاده کنند.مثلا صداوسیما را درنظر بگیرید چقدر اتفاقات مهم در همین شهر تهران رخ میدهد که کافی است فقط یک دوربین در آنجا کاشته شود و آن اتفاق را منعکس کند؛ اتفاقاتی مانند انواع نشستها، نقدها و... البته در سالهای اخیر صداوسیما در این زمینه بیشتر از قبل فعال شده است. همین جشنواره خاتم را اگر بگوییم که رسالت ما تبیین و ترویج رسالت پیامبر اعظم(ص) است تبدیل میشود به امری که مربوط به همه سازمانهاست و این سازمانها چه رویکردی به این جشنواره باید داشته باشند تا اتفاق بهتری بیفتد. من به دوستانمان اینجور میگویم کارهایی که انجام میدهند لازم نیست حتما به اسم جشنواره خاتم باشد بلکه مهم افتادن این اتفاق بوده که همان تبیین و ترویج رسالت پیامبر است. ممکن است شما بگویید منهای جشنواره خاتم امسال فلان کار را انجام میدهید یا مثلا دانشگاهها اعلام کنند در رشتههای مرتبط پایاننامه خود را به سمت این موضوع سوق میدهیم و این کارهایی است که ارتباطی به جشنواره خاتم ندارد اما میتواند انجام شود و کارهایی از این دست است که منجر به یک گفتمانسازی میشود.
اتفاقا موضوع پیامبر از آن دست موضوعاتی است که پایانی هم ندارد و اینطور نیست که یک زمانی دربارهاش کاری را شروع کنیم و سپس به اتمام برسد. در طول زمان وجوه و روایتهای مختلف درباره پیامبر میتواند مورد بررسی قرار بگیرد اما متاسفانه غفلت از این مهم تبدیل به تاریک شدن این موضوع شده است. درباره موضوع حضرت خدیجه(س) هم جایی خواندم که ایشان مسیحپژوه ب و دانش بالایی درباره دین مسیحیت داشتند و انسان جستوجوگری هم بودند و تصادفی یا براساس قصهای صرفا عاشقانه یا تجاری زندگی و اموال خود را در اختیار پیامبر قرار نداده و با یک ایده دینی بوده که دست به این کار زده است. اما وقتی تبیینگری اتفاق نمیافتد این شخصیت بزرگوار به حاشیه میرود؛ یعنی فوت، تولد، نقش و تأثیرگذاری ایشان در گسترش دین اسلام دیگر برای افکار عمومی پرداخته و الگوسازی نمیشود.
کار دیگری که میتوان کرد و ما هم در حال انجام آن هستیم اینکه شخصیتهایی در دوران معاصر حضور داشتند یا دارند که این افراد تلاش کردهاند پا جای پای پیامبر بگذارند. بهعنوان مثال شماوقتی به زندگی شهید سردارسلیمانی نگاه میکنید،میبینید که ایشان حتی در یکی از سخنرانیهایشان هم گفتهاند که وقتی ما در میدان نبرد قرار میگیریم به سربازان خود نمیگوییم بروید، میگوییم بیایید، پس خود فرمانده در مرکز میدان قرار دارد. شما ببینید که حضرت امیر(ع) در نهجالبلاغه چه توصیفی از پیامبر(ص) میکند و میگویند درهمه نبردها محور نبرد خود پیامبر اکرم(ص) بوده. یا مثلا پیامبر با انصار خود در حال راه رفتن بودند و وقتی میرسند به یک درخت، میگویند که حواستان باشد درخت را نبرید، آب را آلوده نکنید، به حیوانات آسیب نرسانید، اگر کسی با شما جنگ داشت با آن درگیر نشوید و... یعنی تمام کارهایی را که ما امروزه در قالب کلیپهای مختلف میبینیم، ایشان به یاران و پیروان خود توصیه کردهاند.ما وظیفه داریم در کنار اینکه زندگی پیامبر اکرم را در قالبهای مختلف مانند داستان معرفی میکنیم، داستان آدمهایی را که سعی کردهاند مانند پیامبر عمل کنند هم نشان دهیم. ما یک مجموعه کاری را شروع کردهایم و تاکنون پنج شخصیت آیتا... طباطبایی، شهید بهشتی، امام خمینی(ره)، حاجآقا مجتبی تهرانی و آیتا... بهجت را معرفی کردهایم و اینها در قالب زندگی امروزی این کار را کردهاند و در این زمینه انواع و اقسام کارها را میشود انجام داد.
حتی از این تجربیات تاریخی میتوان بهعنوان مهارت زندگی امروز استفاده کرد. به اشتباه تصور میشود زندگی شهری عصر حاضر نسبتی با تاریخ ندارد اما وقتی شما تاریخ را میخوانید، میبینید که همین امروز اگر همان کاری را که در تاریخ انجام شده انجام بدهیم به نتیجه مطلوبی میرسید. مثلا در بعد اقتصادی موضوع برکت را میبینیم که در امر آنچنان مورد غفلت واقع شده که در علم اقتصاد جایی ندارد؛ در حالیکه در دانشگاههای معتبر راجع به آن پایاننامه مینویسند. امروزه با وجود خیزش کمی و کیفی کتابهای کودک و نوجوان آدم احساس میکند که آن شکلی که در دهه 60، تولید آثار با موضوع پیامبر انجام شد و بر نسل ما اثر گذاشت، مثل آن داستانهای کوتاه غزوات پیامبر که با نقاشیهای آقای صندوقی منتشر میشد و... گویی برخلاف گسترش ارتباطات، فعالیتها پراکنده شده و محصول به دست مخاطب هدف نمیرسد؟
تجمیع و همبستگی نهادها و سازمانها که پیش از این گفتم همین فایده را دارد که یک جریانی در توزیع هدفمند شکل بگیرد، البته منظور من از این حرفهایی که میزنم فروش یک کتاب یا محصولات یک سازمان خاص نیست و منظور من این است که یک فکر ترویج شود. بهعنوان مثال یکی از موضوعاتی که آن را دنبال میکنیم اینکه وقتی تاریخ علم را مطالعه کنید، میبینید که زمان امام صادق(ع) یک انفجار علم رخ میدهد نه اینکه ایشان خود متخصص در علومی مانند فیزیک و شیمی باشند، بلکه بستری را ایجاد میکنند که از آن هزاران دانشمند رشد میکند که هرکدام در یک رشته متخصص هستند. این را درنظر بگیرید که الان امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) ما را با چه لقبی میشناسند؟ مثلا رهبر شیعیان اما بهعنوان یک فردی که تمدنساز بوده و تحولی در زمینه علم بهوجود آوردند، شناخته نمیشود.ما آمدیم و گفتیم که حاضریم جایزهای را تعریف کنیم که کسانی که پایاننامه دکتری خودشان را در این موضوع مینویسند، میتوانند در این جایزه شرکت کنند. از نویسنده، دانشجو و استاد راهنمایی که در این زمینه تلاش میکند حمایت هم میکنیم و سعی داریم که این کارها را بیشتر در دل جامعه و دانشگاهها ببریم تا جامعه ما ملتفت شود که چه داراییهایی دارد و چه منابعی در اختیار ما وجود دارد.
همه این موضوعات مثالهای خوبی برای همان حلقه مفقوده است مثلا امام صادق(ع) را به عنوان شاخص علمپروری ائمه میشناسیم ولی در اثر غفلت نهادهای فرهنگی این شناخت عمق پیدا نمیکند و برای جامعه تبیین نمیشود. مثلا یک بچه در طی12سالی که به مدرسه میرود با هیچکدام از نشانههای ملموس علمی ایشان مواجه نیست، درباره علمای دینی و دانشمندانمان هم همین موضوع صدق میکند. مثلا در مدارس ما به کودکان میگویند که تمام علم نسبت ستارگان و گردش زمین از گفتههای گالیله است در صورتی که فردی مانند ابوریحان بیرونی 500 سال قبل این موضوع را گفته و گالیله صرفا کتاب را ترجمه کرده و حتی در تصاویر هم هیچ خلاقیتی به کار نبرده تا طراحیهایش با کتاب اصلی تفاوتی داشته باشد.
البته من زمانی که مسئولیتی در کتابخانه ملی داشتم و سفر خارجی میرفتم، دیدم که در همان زمان، کتاب بوعلی سینا به زبان لاتین ترجمه شده و اروپاییان در حال استفاده از این کتاب هستند.
همیشه این نکته را گفتهام که این ناشی از بحران گسستگی ما از خودمان است. مثال خوبی زدید و غمانگیز است. همان موقع که ما در دبستان یعنی دهه شصت این روایت را میخواندیم که کتاب قانون بوعلی سینا در کشورهای اروپایی تدریس میشود این کتاب هنوز به فارسی ترجمه نشده بود و اولین جلد آن توسط آقای هژار در سال 1363 ترجمه میشود. ببینید این گسست چقدر عظیم است. به اعتقاد من این موضوع یک امر تصادفی نیست و دشمن تمدنی ما روی عمیق و وسیع کردن این گسست کارکرده و میکند.
بله دقیقا مثلا یک بار یک کتاب تاریخ علم آوردند ما آن را منتشر کنیم که وقتی کتاب را مطالعه کردم دیدم نه فقط ما ایرانیان را از تاریخ علم حذف کردهاند حتی با کسانی که مخالفاند مانند روسها، آنها را هم حذف کردهاند.
درباره همین موضوع من چند نمونه بگویم؛ انتشاراتی وجود دارد که دانشنامههای تصویری بسیار گرانی را در تهران ترجمه و چاپ میکند. مثلا دانشنامهای برای تاریخ لباس یا سلاح چاپ کرده است که ایران در آن نه ماخذی دارد نه ارجاعی به ایران شده است. در صورتی که ما تمدنی داریم که اولین لباس دوخته را به تن بشر کرده است ولی در تاریخ لباس جهان حذف شده است. این حذف نه فقط در کتاب که حتی در فیلمهای سینمایی و انیمیشنهای کودک و نوجوان هم صورت گرفته. مانند کارتون دوقلوهای افسانهای که درباره چین بود و در طول سفر دو کاراکتر داستان، اصلا بخش ایران ساخته نشده بود و سازندگان این بخش را حذف کرده بودند در صورتی که ارتباط تاریخی دو تمدن چین و ایران حتی همین امروز هم در جهان تاثیرگذار است.
این خط حذف و پاک کردن ردپای ایران از دانشنامهها و مرجعهای تاریخی خود یک روند پیچیده و جدی است که باید در گفتوگویی مستقل به آن بپردازیم.
خادم بزرگ فرهنگ
علی اکبر اشعری از چهرههایی است که در عرصههای مختلف فرهنگی، خدمت کرده است و کولهباری از تجربیات، امروز در 71 سالگی او را به شخصیتی جامع در این حوزه تبدیل کرده که ابعاد مختلف حوزه پیچیده فرهنگ را میشناسد. اشعری که سالها تجربه معلمی و حضور در کلاسهای درس را دارد، همیشه کسوت معلمی خود را حفظ کرده و امروز نیز سعی دارد دست دوستداران فرهنگوادب ایران را بگیرد و آنان را با الفبای کار در این حوزه آشنا کند. اشعری نهتنها در وزارت آموزشوپرورش و بهعنوان یکی از ارکان اصلی تشکیلدهنده فرهنگ عمومی، که در وزارت فرهنگوارشاد اسلامی و صداوسیما نیز سابقه فعالیت دارد؛ یعنی دو نهاد دولتی که هر دو در فرهنگ نقش مهم و زیربنایی بازی میکنند. او در سازمان صداوسیما هم بهعنوان مشاور رئیس رسانهملی و رئیس مرکز تحقیقات سازمان فعالیت کرده و هم در دورهای طولانی مدیرعاملی انتشارات سروش را به عهده داشته است. سابقه فعالیت او در وزارت فرهنگوارشاد اسلامی نیز تا سطح قائممقام وزیر و معاون امور مطبوعاتی و تبلیغاتی وزیر بوده است. علاوه بر این، اشعری در یک دوره پنجساله، بهعنوان مشاور رئیسجمهور و رئیس سازمان کتابخانه و اسناد ملی ایران فعالیت کرده و در ارتقای سازمانی این نهاد نقش مهمی داشته است. او در تمام دوران فعالیتهای فرهنگی خود، بهعنوان یک شخصیت صاحبنظر رسانهای نیز شناخته شده است. او سالها درمؤسسه همشهری بهعنوان قائممقام مدیرمسئول و سردبیر حضور داشته. فعالیتهای اشعری در حوزه فرهنگ عمومی، رسانه، کتاب و تولیدات فرهنگی، چنان متنوع و درهمتنیده است که میتوان او را مرد همهکاره حوزه فرهنگ و شخصیتی دارای اشراف بر جنبههای مختلف آن دانست.
سنگ بنای فرهنگی دو شهید انقلاب
سال 1353آقای باهنر،آقای بهشتی، آقای برقعی و آقای گلزاده غفوری به این نتیجه میرسند مایک مرکزی که بهاقتضای شرایط روز با مخاطبین ارتباط برقرار کند، نداریم.این آقایان آمدند موسسهای راه انداختند و نویسندههای بزرگ آنزمان مانند علامه جعفری را دعوت و شروع بهکار کردند. در اینکار بسیار موفق بودند و خیلی از کسانی که امروزه فعالاند بهشکلی، بزرگشده این دفتر هستند.
دادهنما
جدیترین مشکل جامعه ما فرهنگی است! و در دفتر نشر فرهنگ اسلامی فکر کردیم پیامبر اسلام زندگیشان میتواند بدون چون و چرا به عنوان الگو قرار گیرد.
تمدنسازی، مهمترین کاری است که پیامبر(ص) انجام دادند و از میان اعراب بدوی عمارها و یاسرها تربیت کردند، پیغمبر برای رسیدن به این نقطه بسیار تلاش کرد.
وقتی آدمی زندگی پیامبر(ص) را مطالعه میکند، میبیند که زندگی پیامبر وجوه مختلفی دارد، یکی از این وجوه، مسأله کار و اقتصاد است.
دغدغه فرهنگی باعث میشود شهید باهنر وزیر آموزش و پرورش شود و همین دغدغه ایشان در معاونت امور تربیتی بروز پیدا میکند.
کشف استعداد و پرورش نیرو از اهداف دفتر نشر فرهنگ اسلامی، زیرا در جامعه استعدادهای زیادی وجود دارند که جایی وجود ندارد که متن این افراد مستعد خوانده شود.
در جامعه امروز ما انسانهایی وجود دارند که علاقهمند به تولیدمحتوا هستند، منتها ارتباطی با جایی ندارند که بخواهند اثر خودشان را ارائه کنند.
سالها برای ایجاد یک حلقه وصل میان نهادهای فرهنگی تلاش کردم؛ نهادهای فرهنگی ما خیلی از هم فاصله دارند و با همدیگر بیگانه هستند.
رسالت جشنواره خاتم تبیین و ترویج زندگی پیامبر اعظم(ص) است و این موضوع امری است که مربوط به همه سازمانها است تا منجر به یک گفتمان سازی شود.
علیاکبر عبدالعلیزاده - عضو شورای سردبیری
می خواهم کمی درباره علت تاسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی و دغدغههای موسسین این دفتر توضیح بدهید تا دریابیم پنجاه سال پیش نیازهای فرهنگی و دینی جامعه چطور رصد شده و جریان انقلابی برای تامین آنها چگونه اقدام کرده است.
سال 1353 آقای باهنر، آقای بهشتی، آقای برقعی و آقای گلزاده غفوری به این نتیجه میرسند ما یک مرکزی که بهاقتضای شرایط روز با مخاطبین ارتباط برقرار کند، نداریم. آنزمان البته شرکت سهامی انتشار مربوط به نهضت آزادی و مهندس بازرگان وجود داشت، اما بهروز نبود. این آقایان آمدند موسسهای راه انداختند و نویسندههای بزرگ آنزمان مانند علامه جعفری را دعوت و شروع بهکار کردند. در اینکار بسیار موفق بودند و خیلی از کسانی که امروزه فعالاند بهشکلی، بزرگشده این دفتر هستند. این دفتر پس از انقلاب تا به امروز که پنجاهمینسال تاسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی است دچار فرازونشیبهایی بوده. ما در سالگرد امسال یک سری فعالیتهایی را آغاز کردهایم؛ اولا درنظر داریم بزرگداشتی را برای آقای باهنر درقالب انتشار یک کتاب برگزار کنیم. آقای باهنر و آقای بهشتی هر دو در آموزشوپرورش بودند و جزو نویسندگان محتوای کتب درسی محسوب میشدند و دغدغه تربیتی هم داشتند. طبیعتا همان دغدغه فرهنگی باعث میشود شهید باهنر وزیر آموزشوپرورش شود و این دغدغه در معاونت امور تربیتی یا پرورشی بروز پیدا کند.
تقسیم وظایف در بدو شکلگیری چگونه بود؟
مدیرعامل خود شهید باهنر بودند و حتی تا شب شهادتشان هم تمام اسناد را خودشان امضا میکردند. ایشان که به شهادت رسیدند، افراد مختلفی مانند عباس ملکی که وزارت خارجه بود، جایگزین شهید باهنر شدند تا اینکه حدود 15 سال پیش یک هیئتامنا برای دفتر به مدیریت مهندس چینیفروشان تشکیل شد. ما از حدود ده سال پیش به این نتیجه رسیدیم که باید متناسب با شرایط روز پیش برویم؛ از چندرسانهایکردن کتاب شروع کردیم و درکنار این کار جشنوارهای را برگزار کردیم به اسم جشنواره خاتم. این جشنواره به دو دلیل برگزار میشود؛ اول بهاین خاطر که جدیترین مشکل جامعه ما مشکل فرهنگی است! ما هم فکر کردیم یکی از شخصیتهایی که زندگیشان بدون چونوچرا میتواند به عنوان الگو قرار گیرد، پیامبر اسلام است. بنابراین جشنواره خاتم را تاسیس کردیم که موضوع آن سیره پیامبر اکرم است؛ منتها درقالب داستان کوتاه که تابهحال نه دوره از آن برگزار شده. همینطور که با این جشنواره جلو رفتیم تغییراتی نیز در آن ایجاد کردیم. قبل از هر چیزی با مخاطبان خودمان رابطه متقابل ایجاد کردیم، کارگاههای آموزشی بهصورت حضوری و مجازی در استانهای مختلف برگزار کردیم و جلسات نقد داستان گذاشتیم؛ بهاینصورت که داستانی که خود مخاطبان نوشته بودند در یک جمع مجازی خوانده میشود و زیر نظر یک استاد آن داستان نقد و بررسی میشود. در سالهای اخیر اما مهلت ارسال آثار جشنواره را دیماه اعلام کردیم تا اساتید آثار را بخوانند و نظریه اصلاحی خود را بنویسند و نسخه اصلاحشده به جشنواره ارسال شود.
و بهمرور ابعاد جشنواره خاتم توسعه پیدا کرد، نحوه استعدادیابی گسترش یافت و دایره شرکتکنندگان به خارج از مرزهای جغرافیائی و زبانی رفت ...
اگر جشنواره قبلا حوزه زبان فارسی را پوشش میداد و مخاطبان آن ایرانیان بودند، محدودیت زبان و جغرافیا و بحثهای اعتقادی مانند مسلمانبودن یا نبودن را حذف کردیم. با انجام این کارها تفاوتی را در آثار ارسالی مشاهده کردیم که هم دانشآموزان و نویسندگان مبتدی و هم نویسندگان حرفهای برای جشنواره اثر ارسال میکنند. مشخص است که دانشآموزان توان رقابت با نویسندگان را ندارند پس این آثار را از یکدیگر تفکیک کردیم. همینطور در میان نویسندگان حرفهای میدیدیم که برخی نوشتهها مناسب گروه سنی نوجوان است و برخی مناسب بزرگسال که در این بخش هم شاهد تفکیک بودیم.جلوتر که آمدیم، دیدیم نسبت به نوشتن رمان در سطح جامعه علاقه وجود دارد، بنابراین بخش رمان هم به جشنواره اضافه شد. یعنی سال اول طرح رمان فقط میپذیرفتیم اما در سال دوم نویسندگان میتوانند هم رمان ارسال کنند، هم طرح رمان بفرستند. به این شکل است که وقتی طرح را میفرستند، اگر طرح در جشنواره برنده شد، زیر نظر یک استاد راهنما آن را کامل میکنند و ما هم اگر نویسنده مایل بود، رمان را چاپ میکنیم یا اگر بخواهند، میتوانند به انتشارات دیگری جهت چاپ، رمان را تحویل دهند. در این موضوع بحث ما بیشتر بر دو چیز استوار است؛ یکی کشف استعدادهایی که در جامعه وجود دارد. دوم پرورش نیرو. امکان ندارد کسی برای ما متن رابفرستد وما آن متن رانپذیریم، مگر اینکه متن ارسالی با آنچه مدنظر ماست، خیلی فاصله داشته باشد.
تمام این مواردی که گفتید، صرفا درباره موضوع پیامبر اعظم است یا موضوعات دیگری را شامل میشود؟
این مواردی که درباره جشنواره خاتم گفتم با موضوع پیامبر اعظم است ولی همین که متنهای ارسالی تناسب نسبی با جشنواره داشته باشد، آن را در اختیار اساتید قرار میدهیم و با گفتوگو آنها را پرورش میدهیم تا تبدیل به داستان شود. این موضوع مربوط به جشنواره است اما داریم تلاش میکنیم که این کار را به عرصه فیلمنامه و شعر گسترش دهیم. دفتر نشر فرهنگ اسلامی چون یک سازمان غیردولتی است از محل درآمدهای خودش این هزینه را باید پرداخت کند و باید باتوجه درآمدهایمان هزینهها را مدیریت کنیم.
در بخش نشر چطور؟
در بخش کتاب دفتر نشر فرهنگ اسلامی ما سه گروه کتاب داریم؛ یک گروه کتاب کودک و نوجوان که نویسندههای مشهوری هستند که آثاری را برای ما ارسال میکنند یا افرادی که داستانهایی برای جشنواره میفرستند که به موضوع جشنواره ربطی ندارد اما آثار خوبی است. با این نویسندگان صحبت میکنیم و کتاب را به نام نویسنده در گروه سنی کودک با عنوان کتاب «سحر» و در گروه سنی نوجوان، تحت عنوان «زیتون» چاپ میکنیم. خوشبختانه امسال با توجه به اتفاقات غزه، برای نویسندگانی که پیش از این با آنها آشنا شده بودیم، پیامی فرستادیم که اگر علاقهمندید در این موضوع آثاری را تولید کنید که تاکنون چند رمان و داستان ارسال شده است. درکل منظور من این است که ما متوجه شدیم در جامعهمان انسانهایی وجود دارند که علاقهمند به تولیدمحتوا هستند، منتها ارتباطی با جایی ندارند تا اثرشان را ارسال کنند. طبیعتا ما در حاشیه این جشنواره کارهای مختلفی مانند رونمایی از کتاب انجام میدهیم، یک فروشگاه خیلی خوبی را در خیابان کریمخان به نام فروشگاه زیتون تاسیس کردهایم که هم آثار خودمان و هم آثار خوب دیگر ناشران را عرضه میکنیم.
اتفاقا مکان فروشگاه امکانات خوبی برای برگزاری رویدادهای ومختلف دارد، امکاناتی مثل سالن سینمای آکادمیک و امکانات رفاهی و زمین کودک و ... .
بله رویدادهای مختلفی در آنجا برگزار میشود، همچنین در استانها هم سازمانهای مختلفی مانند ارشاد با ما همکاری میکنند، چون بالاخره یک کار فرهنگی داریم انجام میدهیم.
نمیدانستم که دفتر نشراینقدر فعال است،گمانم براین بودکه چیزی بوده دریک زمانی که الان هم فعالیت محدودی دارد. مخصوصااین کیفیسازی وکشف استعداد موضوعی است که درفضای فرهنگی مغفول واقع شده است وحتی رویدادهای مختلف مانند جشنوارههای هنری و ادبی بسیج نسبت به این قضیه غفلت دارند که هم داستان خوب و هم استعداد بالقوه کشف شود.
یکی از نکات جالب جشنواره، این است که دیدیم کتاب چاپشده درباره پیامبر که زبان امروزی داشته باشد، محدود است. کتابهای مرجع مانند بحارالانوار وجود دارد اما خواندن این کتابها برای جوانان سخت است. برای همین سایتی برای جشنواره طراحی کردیم که تقریبا همه مقالات خوبی را که در سایتهای مختلف موجود است، با یک ویرایش مناسب روی سایت قرار میدهیم. اتفاقا این سایت خیلی هم پربیننده شده و این کار نشان میدهد که جامعه تشنه محتواست.
بله عطش جامعه برای محتوای ایرانی - اسلامی خیلی جدی است و این کمتوجهی سیستم فرهنگی کشور به ظرفیتهای موجود است که منجر به بیتوجهی و گاهی ترک فعل میشود ...
ما دورههای مختلفی در اینترنت منتشر کردهایم؛ مانند دوره داستاننویسی کودک با حضور آقای مصطفی رحماندوست که علاقهمندان میتوانند از این دورهها استفاده کنند. یا دورههای دیگر داستاننویسی که با نگاههای مختلف تاریخی برگزار میشود؛ مانند دورهای که آقای محمدرضا سنگری با نگاه به تاریخ زندگی پیامبر برگزار کرده و دورههای دیگری که با همکاری نویسندگان مطرح کشور برگزار شده و در دسترس عموم قرار گرفته است. این دورهها به مرور در حال توسعه است و امسال درصدد تشکیل باشگاه خاتم برای نویسندگانی هستیم که آثارشان را برای ما ارسال کردند تا این افراد بتوانند از تمام امکانات آموزشی که برای آنها تدارک دیدهایم، استفاده کنند. هر زمانی هم که خواستند، چه در قالب جشنواره و چه خارج از آن مطلب برای ما بفرستند. چون همانطور که عرض کردم بسیاری از این افراد دست به قلم هستند اما موضوعشان پیامبر اکرم نیست و این موضوع خوبی است که هم کمک میکنیم تا به بلوغ برسند و هم کمک میکنیم که بتوانند آثار خود را به چاپ برسانند.
فهرست عناوین آثاری که دفتر تابهحال منتشر کرده خبر از رویکردی متنوع در تبیین سبکهای مختلف دارد؟
من آخرین داستانی که خودم هم آن را خواندهام کتابی از حسینعلی جعفری است که به موضوع جنگ خندق میپردازد و به نظرم اگر کسی این کتاب را مطالعه کند مثل این است که تفسیر سوره احزاب را خوانده است. مثلا در جشنواره خاتم، مجموعهای برای ما ارسال شد که برخی از عناوین آن پیامبر و ما، پیامبر و زمین و... بود که از پرفروشترین کتابهای بخش کودک و نوجوان ماست.
والدین و خانوادهها اگر از وجود این کتابها باخبر باشند حتما آنها را برای کودکان خود تهیه میکنند. یکی از نقصهایی که ما در ساحت پیامبراعظم(ص) داریم، موضوع حضرتخدیجه(س) است؛ یعنی افکارعمومی از زندگی و ساحت حضور این بانو خبر ندارند. حتی وقتی صحبت از تجارت حضرتخدیجه(س) میشود، برخی تصور میکنند که ایشان یک کاروان کوچک داشتهاند. درحالیکه کاروان تجاری حضرتخدیجه(س) مسیرهای تجاری خاص و کاروانسراهای مختص به خود را داشت و تجارت بسیار بزرگی را اداره میکرد. ضمن اینکه دشمن فرهنگی ما یعنی یهودیت بهشدت از این موضوع آگاه است و این مسیرهای فرهنگی را پاک میکند و صد سال دیگر میبینیم که از این مسیرها دیگر رد پایی هم بهجا نمیماند. راجع به فعالیتهای اقتصادی پیامبر(ص) که مطالعه میکردم دیدم که ایشان وقتی به مدینه هجرت میکنند اول اقتصاد شهر را رونق میدهند و بهصورت عملی مردم را جذب دین میکنند.
مهمترین کاری که پیامبر در ورود به مدینه کردند، تمدنسازی بود. شما تصور کنید اعراب بدوی که دختران خود را میکشتند، بت میپرستیدند، دائم در جنگ بودند و انواع کارهای غیرانسانی را انجام میدادند [پیامبر] از همین قوم عمارها و یاسرها تربیت کردند، پیغمبر برای رسیدن به این نقطه بسیار تلاش کرد. اولین کاری که ایشان کردند، این بود که عقد اخوت میان مهاجرین و انصار خواندند؛ یعنی کسانی که به خون هم تشنه بودند و سالها با یکدیگر جنگ داشتند، به برادرانی تبدیل شدند که همه زندگی خود را فدای همدیگر میکردند. کار دومی که کردند، ساختن مسجد بهعنوان مکانی برای گردهمایی اجتماعی بود. کار سوم ایشان تغییر نامهای بد افراد به نام نیکو بود؛ مثلا اسم کسی کلب بود، آن را به نامی خوب تغییر میدادند که از این دست کارها، ایشان بسیار زیاد انجام دادند.پیامبر انواع و اقسام کارها را انجام دادند تا آن جامعه وحشی بدوی به یک جامعه متمدن تبدیل شود. مثلا شما وقتی صحبتهای جعفر طیار با پادشاه حبشه را بخوانید که باعث تحول نجاشی میشود و او را مسلمان میکند همین موارد را توضیح میدهد که پیامبر این کارها را دارد میکند.
یکی از حلقههای مفقوده فعالیتهای پیامبر(ص) فعالیتهای اقتصادی ایشان بهعنوان راهگشای اصلی گسترش دین اسلام است. در این خصوص محصولی داشتید که بهصورت تخصصی به موضوع اقتصاد بپردازد؟
بله، درباره این موضوع مقاله زیاد وجود دارد. یکی از کارهایی که پیامبر(ص) براساس وحیهایی که به ایشان شده است انجام میدادند، بیش از اینکه بخواهند امر و نهی کنند، سعی میکردند که خود افراد برای انجام کارهای خوب برانگیخته شوند. یعنی زمینهای ایجاد میکردند که آن شخص خودش به این نتیجه برسد که باید کاری را انجام دهد نه اینکه بخواهد با زور و شمشیر کاری را جلو ببرد. داستانهای شیرینی وجود دارد پیامبر(ص) توانستند در عرض چند سال جامعهای بدوی را به اینجا برسانند. اهمیت موضوع در این است که وقتی تحولهای اجتماعی را بررسی کنید، میبینید قرنها زمان میبرد که یک تحول اجتماعی صورت پذیرد، منتهی پیامبر(ص) در زمان کوتاهی چنین کار بزرگی را انجام دادند.مثلا ایشان حدود 30 ــ 20 نامه برای دیگر حکومتها نوشتند و نکته جالبی که ایشان آن موقع توجه کردند این است که پیک حامل نامه باید زبان آن حکومت را میدانست و این حرف مربوط به 1400سال پیش است و مربوط به زمان حال نمیشود. میخواهم بگویم که وقتی آدمی زندگی پیامبر(ص) را مطالعه میکند میبیند که زندگی ایشان وجوه مختلفی دارد. یکی از این وجوه مسأله کار و اقتصاد است.
معروف است بازار شهر مدینه را در مقابل بازار یهودیان ایجاد کردند و اقتصاد جدیدی را با ایجاد شغلهایی برای مسلمانان بنا گذاشتند.
همین را میخواهم بگویم که ایشان بهجای اینکه صدقه بدهند به آدمها شغل میدادند. البته نه اینکه صرفا به آنها شغل بدهند، بلکه انگیزه ایجاد یک شغل را در انسانها به وجود میآوردند. با وجود این فکر میکنم با توجه به اینکه بارها گفته شده و در قرآن کریم هم آمده است که از حضرترسول(ص) اطاعت کنید، واقعا زندگی ایشان نکات درخشانی دارد. البته برخی از وجوه ایشان نیاز به رمزگشایی دارد، چون بسترهای ارتباطی امروزه بیشتر از زمان حیات پیامبر(ص) است و نیاز است اسلامشناسان و محققین دقیقتر زندگی حضرت را بررسی کنند.
شما برای ایجاد همافزایی میان نهادهای فرهنگی تلاشهای زیادی کردهاید. مسألهای که همچنان دچار آسیبهای جدی است...
سالها برای ایجاد یک حلقه وصل میان نهادهای فرهنگی تلاش کردم؛ نهادهای فرهنگی ما خیلی از هم فاصله دارند و با همدیگر بیگانه هستند. درحالیکه به نظر من اگر این ارتباط ایجاد شود سازمانها خیلی خوب میتوانند از ظرفیت یکدیگر استفاده کنند.مثلا صداوسیما را درنظر بگیرید چقدر اتفاقات مهم در همین شهر تهران رخ میدهد که کافی است فقط یک دوربین در آنجا کاشته شود و آن اتفاق را منعکس کند؛ اتفاقاتی مانند انواع نشستها، نقدها و... البته در سالهای اخیر صداوسیما در این زمینه بیشتر از قبل فعال شده است. همین جشنواره خاتم را اگر بگوییم که رسالت ما تبیین و ترویج رسالت پیامبر اعظم(ص) است تبدیل میشود به امری که مربوط به همه سازمانهاست و این سازمانها چه رویکردی به این جشنواره باید داشته باشند تا اتفاق بهتری بیفتد. من به دوستانمان اینجور میگویم کارهایی که انجام میدهند لازم نیست حتما به اسم جشنواره خاتم باشد بلکه مهم افتادن این اتفاق بوده که همان تبیین و ترویج رسالت پیامبر است. ممکن است شما بگویید منهای جشنواره خاتم امسال فلان کار را انجام میدهید یا مثلا دانشگاهها اعلام کنند در رشتههای مرتبط پایاننامه خود را به سمت این موضوع سوق میدهیم و این کارهایی است که ارتباطی به جشنواره خاتم ندارد اما میتواند انجام شود و کارهایی از این دست است که منجر به یک گفتمانسازی میشود.
اتفاقا موضوع پیامبر از آن دست موضوعاتی است که پایانی هم ندارد و اینطور نیست که یک زمانی دربارهاش کاری را شروع کنیم و سپس به اتمام برسد. در طول زمان وجوه و روایتهای مختلف درباره پیامبر میتواند مورد بررسی قرار بگیرد اما متاسفانه غفلت از این مهم تبدیل به تاریک شدن این موضوع شده است. درباره موضوع حضرت خدیجه(س) هم جایی خواندم که ایشان مسیحپژوه ب و دانش بالایی درباره دین مسیحیت داشتند و انسان جستوجوگری هم بودند و تصادفی یا براساس قصهای صرفا عاشقانه یا تجاری زندگی و اموال خود را در اختیار پیامبر قرار نداده و با یک ایده دینی بوده که دست به این کار زده است. اما وقتی تبیینگری اتفاق نمیافتد این شخصیت بزرگوار به حاشیه میرود؛ یعنی فوت، تولد، نقش و تأثیرگذاری ایشان در گسترش دین اسلام دیگر برای افکار عمومی پرداخته و الگوسازی نمیشود.
کار دیگری که میتوان کرد و ما هم در حال انجام آن هستیم اینکه شخصیتهایی در دوران معاصر حضور داشتند یا دارند که این افراد تلاش کردهاند پا جای پای پیامبر بگذارند. بهعنوان مثال شماوقتی به زندگی شهید سردارسلیمانی نگاه میکنید،میبینید که ایشان حتی در یکی از سخنرانیهایشان هم گفتهاند که وقتی ما در میدان نبرد قرار میگیریم به سربازان خود نمیگوییم بروید، میگوییم بیایید، پس خود فرمانده در مرکز میدان قرار دارد. شما ببینید که حضرت امیر(ع) در نهجالبلاغه چه توصیفی از پیامبر(ص) میکند و میگویند درهمه نبردها محور نبرد خود پیامبر اکرم(ص) بوده. یا مثلا پیامبر با انصار خود در حال راه رفتن بودند و وقتی میرسند به یک درخت، میگویند که حواستان باشد درخت را نبرید، آب را آلوده نکنید، به حیوانات آسیب نرسانید، اگر کسی با شما جنگ داشت با آن درگیر نشوید و... یعنی تمام کارهایی را که ما امروزه در قالب کلیپهای مختلف میبینیم، ایشان به یاران و پیروان خود توصیه کردهاند.ما وظیفه داریم در کنار اینکه زندگی پیامبر اکرم را در قالبهای مختلف مانند داستان معرفی میکنیم، داستان آدمهایی را که سعی کردهاند مانند پیامبر عمل کنند هم نشان دهیم. ما یک مجموعه کاری را شروع کردهایم و تاکنون پنج شخصیت آیتا... طباطبایی، شهید بهشتی، امام خمینی(ره)، حاجآقا مجتبی تهرانی و آیتا... بهجت را معرفی کردهایم و اینها در قالب زندگی امروزی این کار را کردهاند و در این زمینه انواع و اقسام کارها را میشود انجام داد.
حتی از این تجربیات تاریخی میتوان بهعنوان مهارت زندگی امروز استفاده کرد. به اشتباه تصور میشود زندگی شهری عصر حاضر نسبتی با تاریخ ندارد اما وقتی شما تاریخ را میخوانید، میبینید که همین امروز اگر همان کاری را که در تاریخ انجام شده انجام بدهیم به نتیجه مطلوبی میرسید. مثلا در بعد اقتصادی موضوع برکت را میبینیم که در امر آنچنان مورد غفلت واقع شده که در علم اقتصاد جایی ندارد؛ در حالیکه در دانشگاههای معتبر راجع به آن پایاننامه مینویسند. امروزه با وجود خیزش کمی و کیفی کتابهای کودک و نوجوان آدم احساس میکند که آن شکلی که در دهه 60، تولید آثار با موضوع پیامبر انجام شد و بر نسل ما اثر گذاشت، مثل آن داستانهای کوتاه غزوات پیامبر که با نقاشیهای آقای صندوقی منتشر میشد و... گویی برخلاف گسترش ارتباطات، فعالیتها پراکنده شده و محصول به دست مخاطب هدف نمیرسد؟
تجمیع و همبستگی نهادها و سازمانها که پیش از این گفتم همین فایده را دارد که یک جریانی در توزیع هدفمند شکل بگیرد، البته منظور من از این حرفهایی که میزنم فروش یک کتاب یا محصولات یک سازمان خاص نیست و منظور من این است که یک فکر ترویج شود. بهعنوان مثال یکی از موضوعاتی که آن را دنبال میکنیم اینکه وقتی تاریخ علم را مطالعه کنید، میبینید که زمان امام صادق(ع) یک انفجار علم رخ میدهد نه اینکه ایشان خود متخصص در علومی مانند فیزیک و شیمی باشند، بلکه بستری را ایجاد میکنند که از آن هزاران دانشمند رشد میکند که هرکدام در یک رشته متخصص هستند. این را درنظر بگیرید که الان امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) ما را با چه لقبی میشناسند؟ مثلا رهبر شیعیان اما بهعنوان یک فردی که تمدنساز بوده و تحولی در زمینه علم بهوجود آوردند، شناخته نمیشود.ما آمدیم و گفتیم که حاضریم جایزهای را تعریف کنیم که کسانی که پایاننامه دکتری خودشان را در این موضوع مینویسند، میتوانند در این جایزه شرکت کنند. از نویسنده، دانشجو و استاد راهنمایی که در این زمینه تلاش میکند حمایت هم میکنیم و سعی داریم که این کارها را بیشتر در دل جامعه و دانشگاهها ببریم تا جامعه ما ملتفت شود که چه داراییهایی دارد و چه منابعی در اختیار ما وجود دارد.
همه این موضوعات مثالهای خوبی برای همان حلقه مفقوده است مثلا امام صادق(ع) را به عنوان شاخص علمپروری ائمه میشناسیم ولی در اثر غفلت نهادهای فرهنگی این شناخت عمق پیدا نمیکند و برای جامعه تبیین نمیشود. مثلا یک بچه در طی12سالی که به مدرسه میرود با هیچکدام از نشانههای ملموس علمی ایشان مواجه نیست، درباره علمای دینی و دانشمندانمان هم همین موضوع صدق میکند. مثلا در مدارس ما به کودکان میگویند که تمام علم نسبت ستارگان و گردش زمین از گفتههای گالیله است در صورتی که فردی مانند ابوریحان بیرونی 500 سال قبل این موضوع را گفته و گالیله صرفا کتاب را ترجمه کرده و حتی در تصاویر هم هیچ خلاقیتی به کار نبرده تا طراحیهایش با کتاب اصلی تفاوتی داشته باشد.
البته من زمانی که مسئولیتی در کتابخانه ملی داشتم و سفر خارجی میرفتم، دیدم که در همان زمان، کتاب بوعلی سینا به زبان لاتین ترجمه شده و اروپاییان در حال استفاده از این کتاب هستند.
همیشه این نکته را گفتهام که این ناشی از بحران گسستگی ما از خودمان است. مثال خوبی زدید و غمانگیز است. همان موقع که ما در دبستان یعنی دهه شصت این روایت را میخواندیم که کتاب قانون بوعلی سینا در کشورهای اروپایی تدریس میشود این کتاب هنوز به فارسی ترجمه نشده بود و اولین جلد آن توسط آقای هژار در سال 1363 ترجمه میشود. ببینید این گسست چقدر عظیم است. به اعتقاد من این موضوع یک امر تصادفی نیست و دشمن تمدنی ما روی عمیق و وسیع کردن این گسست کارکرده و میکند.
بله دقیقا مثلا یک بار یک کتاب تاریخ علم آوردند ما آن را منتشر کنیم که وقتی کتاب را مطالعه کردم دیدم نه فقط ما ایرانیان را از تاریخ علم حذف کردهاند حتی با کسانی که مخالفاند مانند روسها، آنها را هم حذف کردهاند.
درباره همین موضوع من چند نمونه بگویم؛ انتشاراتی وجود دارد که دانشنامههای تصویری بسیار گرانی را در تهران ترجمه و چاپ میکند. مثلا دانشنامهای برای تاریخ لباس یا سلاح چاپ کرده است که ایران در آن نه ماخذی دارد نه ارجاعی به ایران شده است. در صورتی که ما تمدنی داریم که اولین لباس دوخته را به تن بشر کرده است ولی در تاریخ لباس جهان حذف شده است. این حذف نه فقط در کتاب که حتی در فیلمهای سینمایی و انیمیشنهای کودک و نوجوان هم صورت گرفته. مانند کارتون دوقلوهای افسانهای که درباره چین بود و در طول سفر دو کاراکتر داستان، اصلا بخش ایران ساخته نشده بود و سازندگان این بخش را حذف کرده بودند در صورتی که ارتباط تاریخی دو تمدن چین و ایران حتی همین امروز هم در جهان تاثیرگذار است.
این خط حذف و پاک کردن ردپای ایران از دانشنامهها و مرجعهای تاریخی خود یک روند پیچیده و جدی است که باید در گفتوگویی مستقل به آن بپردازیم.
خادم بزرگ فرهنگ
علی اکبر اشعری از چهرههایی است که در عرصههای مختلف فرهنگی، خدمت کرده است و کولهباری از تجربیات، امروز در 71 سالگی او را به شخصیتی جامع در این حوزه تبدیل کرده که ابعاد مختلف حوزه پیچیده فرهنگ را میشناسد. اشعری که سالها تجربه معلمی و حضور در کلاسهای درس را دارد، همیشه کسوت معلمی خود را حفظ کرده و امروز نیز سعی دارد دست دوستداران فرهنگوادب ایران را بگیرد و آنان را با الفبای کار در این حوزه آشنا کند. اشعری نهتنها در وزارت آموزشوپرورش و بهعنوان یکی از ارکان اصلی تشکیلدهنده فرهنگ عمومی، که در وزارت فرهنگوارشاد اسلامی و صداوسیما نیز سابقه فعالیت دارد؛ یعنی دو نهاد دولتی که هر دو در فرهنگ نقش مهم و زیربنایی بازی میکنند. او در سازمان صداوسیما هم بهعنوان مشاور رئیس رسانهملی و رئیس مرکز تحقیقات سازمان فعالیت کرده و هم در دورهای طولانی مدیرعاملی انتشارات سروش را به عهده داشته است. سابقه فعالیت او در وزارت فرهنگوارشاد اسلامی نیز تا سطح قائممقام وزیر و معاون امور مطبوعاتی و تبلیغاتی وزیر بوده است. علاوه بر این، اشعری در یک دوره پنجساله، بهعنوان مشاور رئیسجمهور و رئیس سازمان کتابخانه و اسناد ملی ایران فعالیت کرده و در ارتقای سازمانی این نهاد نقش مهمی داشته است. او در تمام دوران فعالیتهای فرهنگی خود، بهعنوان یک شخصیت صاحبنظر رسانهای نیز شناخته شده است. او سالها درمؤسسه همشهری بهعنوان قائممقام مدیرمسئول و سردبیر حضور داشته. فعالیتهای اشعری در حوزه فرهنگ عمومی، رسانه، کتاب و تولیدات فرهنگی، چنان متنوع و درهمتنیده است که میتوان او را مرد همهکاره حوزه فرهنگ و شخصیتی دارای اشراف بر جنبههای مختلف آن دانست.
سنگ بنای فرهنگی دو شهید انقلاب
سال 1353آقای باهنر،آقای بهشتی، آقای برقعی و آقای گلزاده غفوری به این نتیجه میرسند مایک مرکزی که بهاقتضای شرایط روز با مخاطبین ارتباط برقرار کند، نداریم.این آقایان آمدند موسسهای راه انداختند و نویسندههای بزرگ آنزمان مانند علامه جعفری را دعوت و شروع بهکار کردند. در اینکار بسیار موفق بودند و خیلی از کسانی که امروزه فعالاند بهشکلی، بزرگشده این دفتر هستند.
دادهنما
جدیترین مشکل جامعه ما فرهنگی است! و در دفتر نشر فرهنگ اسلامی فکر کردیم پیامبر اسلام زندگیشان میتواند بدون چون و چرا به عنوان الگو قرار گیرد.
تمدنسازی، مهمترین کاری است که پیامبر(ص) انجام دادند و از میان اعراب بدوی عمارها و یاسرها تربیت کردند، پیغمبر برای رسیدن به این نقطه بسیار تلاش کرد.
وقتی آدمی زندگی پیامبر(ص) را مطالعه میکند، میبیند که زندگی پیامبر وجوه مختلفی دارد، یکی از این وجوه، مسأله کار و اقتصاد است.
دغدغه فرهنگی باعث میشود شهید باهنر وزیر آموزش و پرورش شود و همین دغدغه ایشان در معاونت امور تربیتی بروز پیدا میکند.
کشف استعداد و پرورش نیرو از اهداف دفتر نشر فرهنگ اسلامی، زیرا در جامعه استعدادهای زیادی وجود دارند که جایی وجود ندارد که متن این افراد مستعد خوانده شود.
در جامعه امروز ما انسانهایی وجود دارند که علاقهمند به تولیدمحتوا هستند، منتها ارتباطی با جایی ندارند که بخواهند اثر خودشان را ارائه کنند.
سالها برای ایجاد یک حلقه وصل میان نهادهای فرهنگی تلاش کردم؛ نهادهای فرهنگی ما خیلی از هم فاصله دارند و با همدیگر بیگانه هستند.
رسالت جشنواره خاتم تبیین و ترویج زندگی پیامبر اعظم(ص) است و این موضوع امری است که مربوط به همه سازمانها است تا منجر به یک گفتمان سازی شود.
علیاکبر عبدالعلیزاده - عضو شورای سردبیری
تیتر خبرها