جای شما اینجا خالی!
فقدان، نبودن، ازدستدادن. اینها از جمله پرتکرارترین تمهایی است که مورد استفاده نویسندگان برای خلق آثارشان بوده است. حسرت نبودن درکنار فردی که دوستش داریم، حس مشترکی است که میتواند بهاندازه تمام آدمهای روی زمین جهانشمول باشد.
«تمام چیزهایی که جایشان خالی است»، داستانهایی کوتاه از زندگی آدمهایی را حکایت میکند که بنابهدلایلی، کنار هم نیستند. داستانهای این کتاب، هریک به افراد مختلفی اشاره دارد که در حسرت دیدار عزیزانشان ماندهاند، درحسرت یک نگاه، یک دیدار و شاید هم یک گذشته که میتوانست امروزِ آدمها را طور دیگری رقم بزند.کتاب اولین بار درسال1993 چاپ شد. در این داستانها با کاراکترهایی آشنا میشویم که با جهان پیرامون احساس بیگانگی میکنند، احساسات نهچندان عمیقی دارند و در شهرها و محلههایی خاموش و بیروح ساکنند: غریبههایی در «منهتن»، گردشگرانی در ایتالیا، یا مسافرینی در قطار. داستان «یخبندان سیاه» در یکی از بخشهای بیمارستانی واقع در یک شهر صنعتی بینامونشان روایت میشود؛ راوی که ژورنالیست است، قصد دارد در طول چند روز بایک بیمار روبهمرگ مصاحبه کند.«لاریسا»،زنی جوان ومتأهل اهل قزاقستان، دیگر ملاقاتکنندهای ندارد و بهجز تلویزیون، وسیله دیگری نیز برای سرگرمکردن خودش در اختیار ندارد.بااینحال، او خطاب به راوی نهچندان احساساتی داستان میگوید: «آرزو هیچوقت تمامی ندارد.»
نویسنده: پتر اشتام
مترجم: صنوبر صرافزاده
نشر: افق
سال انتشار: 1400
نویسنده: پتر اشتام
مترجم: صنوبر صرافزاده
نشر: افق
سال انتشار: 1400