زندگی شبانه،خارج از اخلاق

زندگی شبانه،خارج از اخلاق

برای کسانی که با سینمای ایران آشنا هستند، نام فرزاد مؤتمن تداعی‌کننده خاطرات و نوستالژی‌های زیادی است. او با فیلم «شب‌های روشن» به دنیای سینما معرفی شد و از آن زمان آثار متنوعی را خلق کرده است. در کارنامه مؤتمن حتی آثار کمدی نیز وجود دارد که به‌وضوح نشان می‌دهد او به دنبال ساخت فیلم‌های عامه‌پسند نبوده است.

این کارگردان اکنون پس از سه سال و تجربه فیلم کمدی «چشم و گوش بسته»، با سیزدهمین اثر خود به عرصه سینما بازگشته است. تیزر و گروه بازیگران این فیلم نویدبخش این است که مؤتمن دوباره به دنیای خاص و متفاوت سینمای خود بازگشته است.
   
روایت در میانه رویدادها 
فیلم «شبگرد» در دقایق ابتدایی به تماشاگر هشدار می‌دهد که حواسش را جمع کند؛ چراکه امیرحسین دواتگر، نویسنده فیلم، از تکنیک «در میانه رویدادها» برای آغاز داستان بهره گرفته است. این تکنیک به معنای شروع روایت در اوج یا قعر سفر یک شخصیت است و به نویسنده امکان می‌دهد اطلاعات گذشته را به شکل مورد نظرش به مخاطب ارائه کند ودرعین‌حال به آینده نامعلوم شخصیت‌ها اشاره کند. این روش معمولا درصفحات آغازین رمان‌ها به کارمی‌رود تا تماشاگران رابه سرعت وارد دنیای داستان کرده و تنش را ازهمان ابتدا به اوج برساند.علاوه بر این، شبگرد مانند بسیاری از آثار سینمایی دیگر، صرفا یک داستان اصلی را روایت نمی‌کند. این فیلم ساختاری اپیزودیک دارد که از روایت‌های خرد تشکیل شده است؛ این خرده‌روایت‌ها معمولا عنصر مشترکی دارند؛ مثلا محل زندگی شخصیت‌ها،زنگ تلفن‌های همراه یافضاهای مشترکی مانند پارک که برخی شخصیت‌ها از آن می‌گذرند. اما این عناصر مشترک که باید پیوندی میان داستانک‌ها ایجاد کنند، در عمل به گره‌های کوری تبدیل می‌شوند که تماشاگر تا پایان فیلم نتوانسته به آنها پاسخ بگوید. یکی از این نشانه‌ها زنگ‌ تلفنی است که شخصیت‌های مختلف برای موبایل خود انتخاب کرده‌اند. این موسیقی با وجود تکرار مکرر در طول فیلم، در نهایت هیچ نتیجه‌ای برای شنونده به همراه ندارد.
   
طبقه حساس 
در نظام طبقه‌بندی اجتماعی، به‌طور کلی سه طبقه وجود دارد: اول طبقه مرفه جامعه که معرف حضور همگان‌اند، دوم ساکنان طبقه متوسط که بسیاری از خوانندگان این مطلب جزو این طبقه به‌حساب می‌آیند و به‌نوعی می‌توان گفت این طبقه تأثیرگذارترین قشر در جامعه است و سوم اقشار ضعیف جامعه که به لطف سینمای چند سال اخیر ایران، افرادی که به سینما و شبکه نمایش خانگی علاقه‌مند هستند، با پایین‌ترین طبقه این بخش از جامعه آشنا شده‌اند.اما موضوع مهم این است که کارگردانان و سینماگران ما تأثیرگذارترین طبقه جامعه خود را که طبقه متوسط است،فراموش کرده‌اند.این غفلت باعث شده که اگر فیلم یا سریالی این طبقه از جامعه را به تصویر می‌کشد، حتی اگر تصویری اشتباه یا ناقص ارائه دهد، آن رابه‌عنوان یک نقطه مثبت برای فیلم تلقی کند. این درحالی است که این نوع بازنمایی نادرست یا ناقص در بلندمدت می‌تواند به شکل‌گیری تصویری حساس از این قشر منجر شود ورفته‌رفته ساکنان طبقه متوسط جامعه آن را به‌عنوان تصویر رسمی خود بپذیرند. فیلم «شبگرد» نیز یکی از این نوع آثار بوده که شخصیت‌های داستانش را از طبقه متوسط انتخاب کرده است اما به‌عنوان یکی از ساکنان این طبقه اجتماعی، پس از تماشای فیلم، باید از خود بپرسید: شخصیت‌های فیلم تا چه اندازه با واقعیت‌های قاطبه طبقه متوسط جامعه منطبق هستند؟
   
زندگی شبانه تهران 
صرف‌نظر از این‌که مؤتمن از چه تکنیکی برای روایت داستان خود استفاده کرده‌، آنچه اهمیت دارد پیام و تصویری است که فیلم منتقل می‌کند. اگر از فاصله‌ای مناسب به فیلم نگاه کنیم و تمام خرده‌داستان‌هایی را که روایت می‌شود به‌عنوان یک کل ببینیم، آنچه اثر به ما نشان می‌دهد، تصویری از زندگی شبانه تهران است. این تجربه زیستی متفاوت از آنچه در زندگی روزمره می‌بینیم، با حال و هوایی خاص ارائه می‌شود.در این زندگی شبانه، همه فعالیت‌ها به نوعی ممنوع، غیراخلاقی و خیانت‌آمیز است و این وضعیت تفاوتی میان زن، مرد، بزرگ و کوچک ایجاد نمی‌کند. به‌عنوان مثال در یک صحنه کوتاه، پسربچه‌ای را می‌بینیم که سیگاری میان لبانش می‌گذاردوبه حرکت درمی‌آید.امیرحسین فتحی،یکی ازشخصیت‌های سردرگم فیلم،در سکانس‌هایی نقش یک کارگر جنسی را ایفا می‌کند.درکنار او،امیر آقایی نیز به‌عنوان فردی که به همسر باردارش خیانت می‌کند، ظاهر می‌شود. دیگر شخصیت‌ها نیز هرکدام به نوعی خارج از دایره اخلاق و قانون عمل می‌کنند.اگر بیشتر در داستانک‌های فیلم پیش برویم، متوجه می‌شویم که این شخصیت‌ها تا چه اندازه به هم شبیه هستند. نقطه مشترک همه آنها نوعی تنهایی است. شخصیت‌های فیلم شبگرد تنهایی خاصی را به نمایش می‌گذارند که حتی درجمع هم حس می‌شود.این تنهایی مشابه تجربه‌ای است که انسان‌های معاصر با آن مواجهند؛ تنهایی‌ای که پشتوانه معرفتی و خردمندانه ندارد و امروزه بسیاری از افراد، با قرار دادن این تنهایی زیر عنوان افسردگی، در تلاش برای درمان آن هستند.
   
دور از سوژه
مهم‌ترین بخش هر اثر نمایشی، چه در سینما، تلویزیون یا تئاتر، داستان و شخصیت‌پردازی آن است. این‌که چرا از یک شخصیت خوشتان می‌آید و از دیگری تنفر دارید یا این‌که یک فیلم را خوب می‌دانید و دیگری را دوست ندارید، به نحوه روایت داستان و طراحی شخصیت‌ها برمی‌گردد. این موضوع محدود به سینما نیست و درطول تاریخ ادبیات هم حضور داشته است. اما به نظر می‌رسد این نکته برای برخی کارگردانان ایرانی چندان اهمیت ندارد.فرقی نمی‌کند که شخص درابتدای راه خودباشد یا سال‌هاست که به‌عنوان کارگردان شناخته می‌شود.فرزاد مؤتمن در جدیدترین اثر خود به‌دلیل نوع روایت خاصش، شخصیت‌های متعددی را به تصویر می‌کشد بدون این‌که اطلاعاتی درباره هیچ‌کدام از آنها ارائه دهد. ازهمین‌رو، زمانی که برای شخصیت‌ها چالشی ایجاد می‌شود، مخاطب نمی‌تواند با آنها ارتباط برقرار کند.همچنین دوری مؤتمن از سوژه‌هایش باعث شده تا آنچه که در فیلم شبگرد به تصویر کشیده می‌شود، چندان جذاب نباشد.اغلب شخصیت‌های فیلم جوانانی هستند که در دهه سوم زندگی خود به‌سر می‌برند و به‌عبارتی نسل زد را تشکیل می‌دهند اما تصویری که از این نسل ارائه می‌شود، تنها یک ویترین است و نمی‌تواند نمایی کامل از ویژگی‌ها و چالش‌های این نسل را نشان دهد.
   
نسخه ضعیف مؤتمن
فیلم شبگرد، صرف‌نظر از کارگردانش، به‌وضوح از جریان معمول سینمای ایران فاصله دارد و به همین دلیل طبیعی است که مورد پسند همه قرار نگیرد.این فیلم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد اما متأسفانه هنوز به بلوغی نرسیده که بتواند این پیام‌ها را به‌طور روان و بدون لکنت منتقل کند.به‌عبارت دیگر، در زمان محدودی که دارد، می‌خواهد درباره موضوعات متنوعی مانند دغدغه‌های نسل زد، تنهایی انسان معاصر و زندگی شبانه تهران صحبت کند. اما هر‌یک از این مسائل به اندازه‌ای مهم و گسترده هستند که می‌توانند خود به تنهایی محور یک اثر سینمایی را تشکیل دهند. از این‌رو، مؤتمن نتوانسته است درباره هیچ‌کدام از این موضوعات به‌طور کامل بحث کند. این تعدد موضوعات باعث شده فیلم شبگرد شبیه به فردی باشد که دانش زیادی دارد و از هر موضوعی می‌گوید اما در‌ نهایت نمی‌تواند مفاهیم خودرا به‌خوبی ارائه دهد وازهرجمعی طردمی‌شود. در نتیجه، اگر دلیل تماشای این فیلم، کارگردانی فرزاد مؤتمن و پیشینه‌اش در «شب‌های روشن» باشد، باید انتظار فیلمی فوق‌العاده را نداشته باشید. با این حال، نباید فراموش کرد که در سینمای امروز، حتی نسخه ضعیف مؤتمن این حق را دارد که دیده شود.

تنهایی معاصر
تنهایی یکی از جنبه‌های تراژیک زندگی انسان‌هاست. هر فرد در دوران زندگی‌اش با تنهایی مواجه است و پرسش اینجاست که آیا این تنهایی به ضرر اوست و مشکلاتی به بار می‌آورد یا ممکن است به نفعش باشد؟ هر گروه از دیدگاه خود به این موضوع نگریسته و تعاریف مختلفی برای آن ارائه داده‌. عالمان و روان‌شناسان به شیوه‌ای خاص به آن پرداخته‌اند، در حالی‌که عارفان و الهی‌دانان نگاهی متفاوت دارند. برخی از عرفا بر این باورند که انسان به تنهایی و سکوت نیاز دارد و این خلوت برای شناخت بهتر خود ضروری است. در تنهایی، فرد می‌تواند نقاط ضعف و قوت خود را ببیند و به استعدادهایش توجه کند. سالکی که در مسیر عرفان گام برمی‌دارد،بایدتوانایی کنارآمدن باتنهایی راپیدا کند و ازآن بهره زیادی ببرد.این نوع تنهایی به تفکری متافیزیکی متکی است و رنج‌های وجودی جزو مهم‌ترین رنج‌های انسان به‌شمار می‌روندکه تنهایی نیز یکی از آنهاست.در ادبیات دینی ما توضیحات معناداری درباره این موضوع وجود دارد. به‌عنوان مثال، شیوه مواجهه امام علی(ع) که تجربیات عمیقی در رابطه با رنج‌های وجودی و معناداری زندگی دارد، می‌تواند در تحلیل این مسائل کمک‌کننده باشد. فیلسوفان نیز دیدگاه خاصی درباره تنهایی دارند و به‌ویژه در فلسفه‌های اگزیستانسیالیستی به آن پرداخته شده است، چه ازمنظر دینی مانند کی‌یرکگارد وچه از منظر الحادی مانند نیچه. اما تنهایی انسان مدرن با این دونوع نگاه متفاوت است.نوع تنهایی در دوران مدرن فاقد آن پشتوانه متافیزیکی و خردمندانه است. انسان مدرن روزبه‌روز تنهاتر می‌شودوحتی زمانی که به‌ظاهر برای آزادی می‌جنگد، به‌صورت ریاکارانه‌ای تنهایی را برای خود به بار می‌آورد.

امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر