معنی ایمان به غیب
معنی الَّذینَ یؤْمِنونَ بِالْغَیبِ چیست؟ آیا فقط این است که ایمان داشته باشیم که غیبی وجود دارد، خدایی وجود دارد، وحیای وجود دارد، ملائکه و فرشتگانی وجود دارند، کتب آسمانی منشأ غیبی دارند و معادی وجود دارد؟ یا ایمان داشته باشیم که امام زمانی وجود دارد؟ آیا ایمان به غیب همین است و به همینجا خاتمه پیدا میکند؟
نه، بالاتر است. ایمان به غیب، آنوقت ایمان به غیب است که انسان یک ایمانی هم به رابطه میان خودش با غیب داشته باشد؛ ایمان داشته باشیم که اینجور نیست که غیبی هست جدا و ما هستیم جدا، باید به مددهای غیبی ایمان داشته باشیم. شما در سوره حمد میخوانید: ایاک نَعْبُدُ وَ ایاک نَسْتَعینُ ای خدای نهان و پنهان! ما تنها تو را پرستش میکنیم و از تو کمک میگیریم، از تو مدد میگیریم، از تو نیرو میخواهیم (این استمداد است). در راهی که میرویم، این نیروهایی را که تو به ما دادهای بهکار میاندازیم ولی میدانیم که سررشته تمام نیروها بهدست توست، از تو قوّت میخواهیم، از تو مدد میخواهیم، از تو هدایت میخواهیم. شب جمعه است؛ در دعای کمیل اینطور میخوانیم: پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا! به اعضا وجوارح من نیرو بده، ولی درراه خدمت خودت. (خودتان را بنده آمادهبهخدمت نشان میدهید، از خدا استمداد میکنید و نیرو میخواهید). نهتنها برای اعضا و جوارح خودم نیرو میخواهم، برای دل خودم و برای عزم و تصمیم خودم هم از تو نیرو میخواهم.
خدایا! به دل من عزم و تصمیم بده، اراده مرا محکم کن.
اصلا دعا یعنی چه؟ بسیارخوب، ایمان دارم به غیب برای خودش، من برای خودم؟ نه، نکتهای میگویند که حرف خوبی است. میگویند یکی از تفاوتهایی که میان فلسفه الهی و دین و مذهب هست این است که فلسفه الهی (البته فلسفههای الهیای که از مذهب مثل اسلام استمداد نکردهاند) حداکثر به خدایی جدای از عالم، به غیبی جدای از شهادت اعتقاد دارد. مثل یک آدم ستارهشناس که مثلاً میگوید در منظومه شمسی ستارهای کشف شد به نام نپتون، در کهکشان چنین چیزی کشف شد.
خب، هست که هست، به من چه مربوط؟ ولی در دین،عمده آن رابطهای است که میان بنده وخدا، میان ما و جهان غیب برقرار میشود. دین از یک طرف ما را وادار میکند به عمل و کوشش و به- تعبیر امیرالمؤمنین- به خدمت وازطرف دیگرمیگویدپیوندها و رابطههایی معنوی میان غیب و اینجا هست؛ تو دعا کن، تو بخواه، تو استمداد کن، از یک راه نهانی که خودت نمیدانی، به هدف و نتیجه میرسی.
برگرفته از کتاب آزادی معنوی
استاد شهید مرتضی مطهری
خدایا! به دل من عزم و تصمیم بده، اراده مرا محکم کن.
اصلا دعا یعنی چه؟ بسیارخوب، ایمان دارم به غیب برای خودش، من برای خودم؟ نه، نکتهای میگویند که حرف خوبی است. میگویند یکی از تفاوتهایی که میان فلسفه الهی و دین و مذهب هست این است که فلسفه الهی (البته فلسفههای الهیای که از مذهب مثل اسلام استمداد نکردهاند) حداکثر به خدایی جدای از عالم، به غیبی جدای از شهادت اعتقاد دارد. مثل یک آدم ستارهشناس که مثلاً میگوید در منظومه شمسی ستارهای کشف شد به نام نپتون، در کهکشان چنین چیزی کشف شد.
خب، هست که هست، به من چه مربوط؟ ولی در دین،عمده آن رابطهای است که میان بنده وخدا، میان ما و جهان غیب برقرار میشود. دین از یک طرف ما را وادار میکند به عمل و کوشش و به- تعبیر امیرالمؤمنین- به خدمت وازطرف دیگرمیگویدپیوندها و رابطههایی معنوی میان غیب و اینجا هست؛ تو دعا کن، تو بخواه، تو استمداد کن، از یک راه نهانی که خودت نمیدانی، به هدف و نتیجه میرسی.
برگرفته از کتاب آزادی معنوی
استاد شهید مرتضی مطهری